نوشته شده توسط : عبدالله

 

 بسم الله الرحمن الرحيم

 

پيامبران عليهم الصلاة و السلام در بين مخلوقات از همه شرافتمندتر و پاكتر بودند و بيشتر از همه تقواي خداوند را داشته و دارند و از او مي ترسند و برگزيدگاني هستند كه مردم بايد به آنها تأسي جويند و اقتدا نمايند.

بر ما واجب است كه اين مقام را براي آنها محفوظ داريم و زبان خويش را از سخن چراني حول آنها بصورت انتقاد و يا اتهام دور گردانيم. اما نفسهايي كه فسق و فجور بر آنها غالب است زبان خويش را بر عليه آنها بصورت تهمت و عيب جويي دراز كرده و جز به صورت نادر پيامبري را باقي نگذاشته اند مگر اينكه او را متهم به ارتكاب گناه و يا از او عيب جويي كرده باشند؛ با اين كار در صدد از بين بردن اقتدار آنها و متهم كردنشان به نقص و در كل ايراد گرفتن از قرآن كه احوال آنها را بيان مي دارد، مي باشد.

ممانعت از اين كار در جهت دفع تهمت از انبياء به خاطر حفاظت از دين و رعايت حق آنها مي باشد. قبل از اينكه به تفصيل اقدام به رد اتهامات عليه انبياء نماييم دوست داريم كه يك نكته اساسي را بيان داريم و آن اينكه سلف صالح اتفاق دارند كه در مقام وحي و تبليغ خطا و اشتباه در حق پيامبران غير قابل تصور مي باشد اما در مقام و موقعيت غير از تبليغ، گناهان صغيره اي كه در انجامش پستي و بي ارزشي موجود نيست در صورتي كه پيامبري مرتكب آن شود و بر انجام آن پافشاري ننمايد و به دنبال آن توبه و انابه مي كنند، وجود دارد.

و با اين توضيح، علتي كه طعنه زنندگان به آن استناد مي كنند و مي گويند چگونه خطا نمودن بر پيامبران جايز است در حاليكه آنها مورد تأسي و اقتداي مردمند، باطل مي گردد. ما در جواب آنها مي گوييم ترس از حاصل شدن اشتباه در تأسي به پيامبران در صورت ارتكاب خطا وقتي متحمل و قابل تصور بود كه آنها خطا كنند و  بر آن بمانند و ديگران را نسبت به انجام آن هوشيار و آگاه نگردانند؛ در آن صورت اقتدا كننده دچار اشتباه مي شد چون پيروي از پيامبر بر او واجب است ولي در صورت اطلاع دادن از آن، اشتباهي صورت نخواهد گرفت بلكه از طريق ديگري ميدان اطاعت و فرمانبري به روي او باز مي گردد كه آن تبعيت و بازگشت نيكو به سوي خداوند متعال با توبه كردن است و با اين حال مقام اقتدا و الگو  بودن براي پيامبران باقي مانده و شرافت عبادت پروردگار با انجام توبه و بازگشت به سوي او برايشان حاصل مي گردد.

در خلال بحث معلوم شد آنچه كه ايراد گيرندگان و طعنه زنندگان در حق انبياء بيان مي دارند علاوه بر افتراء و تهمتهايي كه زده اند از چند حالت خارج نيست.

1.    يا اينكه ناشي از بدفهمي مسئله مي باشد.

2.    يا اينكه موردي است كه قبل از نبوت اتفاق افتاده است.

3.   و يا كاري است كه خلاف اولي از او سرزده است يا اينكه خطا و اشتباهي بوده كه از آنها توبه كرده و خداوند نيز آنها را عفو كرده و بخشيده است.

 بنابراين براي هيچ فردي جايز نيست آن را وسيله نقص و يا اثبات گناه براي آنها قرار دهد.

در آنچه كه خواهد آمد اين صورتها را با مثالهايي توضيح مي دهيم تا براي خوانندگان گرامي روشن شود كه شبهات مخالفان هرگز نمي تواند به صلاحيت اسلام خدشه وارد كند و طعنه و ايراد آنها باعث ثبات و موفقيت حق خواهد شد.

صورت اول: چيزهايي كه به پيامبران نسبت داده اند بر اساس بد فهمي بوده است. 


 



:: بازدید از این مطلب : 232
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 

الحمد لله وحده، والصلاة والسلام على من لا نبي بعده، وعلى آله وصحبه ومن تبعهم بإحسان إلى يوم الدين، أما بعد:

 

هيئت بحث علمي و فتوي به سؤالاتي كه از آنها شده و همچنين به آنچه در وسائل اطلاع رساني از آراء و مقالاتي كه دعوت به وحدت بين اديان كه عبارتند از اسلام، يهوديت و مسيحيت مي كنند؛ و به درست كردن مساجد، معابد و كنيسه در يك مكان و در يك جامعه دعوت مي نمايند؛ و همچنين به چاپ قرآن و انجيل در يك مجلد كه از نشانه هاي اين دعوت مي باشد و آنچه كه قانونها و اجتماعات و گروهها در شرق و غرب به آن دعوت مي كنند، جواب مي دهد. بعد از دور انديشي و مطالعه، هيئت به شرح زير پاسخ مي دهد:

 

اول اينكه: از اصول اعتقادي كه در دين اسلام معلوم و حتمي است و مسلمانان بر آن اتفاق نظر دارند اين است كه در جهان غير از دين اسلام، دين حق ديگري وجود ندارد و آن ختم كننده اديان است و نسخ كننده تمام آنچه قبل از آن، از دينها و آيينها و شريعتها بوده اند، مي باشد. بر روي زمين ديني غير از اسلام كه بتوان با آن الله را عبادت نمود وجود ندارد. الله تعالي مي فرمايد:*وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلاَمِ دِيناً فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ*[1] «هركس غير از اسلام ديني قبول كند از او پذيرفته نمي شود و در آخرت از زيانمندان قرار مي گيرد.» و اسلام بعد از بعثت محمد_ صلي الله عليه و سلم _تنها به دين او اطلاق مي گردد.

دوم اينكه: از اصول اعتقادي اسلام اين است كه قرآن كريم آخرين كتابي است كه خداوند نازل نموده و آن را حفظ كرده است و نسخ كننده تمام كتابهاي قبل از خود يعني تورات، انجيل و غيره است. و در عين حال شاهد بر آنهاست. قرآن تنها كتابي است كه به پرستش خداوند دعوت مي كند. الله تعالي مي فرمايد:*وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءكَ مِنَ الْحَقِّ*[2] «ما اين كتاب را به حق به سوي تو نازل كرديم كه تصديق كننده كتابهاي پيش از خود و نگهبان بر آنهاست. در بين ايشان به آنچه خداوند نازل كرده حكم نما و از خواهشها و آرزوهايشان پيروي مكن و از حقي كه به سوي تو آمده، تبعيت نما.»

سوم اينكه: واجب است ايمان داشته باشيم به اينكه قرآن كريم نسخ كننده تورات و انجيل است و در اين دو، تحريف، تبديل، زيادي و نقصان راه يافته است همانگونه كه بيان آن در آياتي از كتاب خدا آمده است:*فَبِمَا نَقْضِهِم مِّيثَاقَهُمْ لَعنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِيَةً يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَنَسُواْ حَظّاً مِّمَّا ذُكِّرُواْ بِهِ وَلاَ تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَىَ خَآئِنَةٍ مِّنْهُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِّنْهُمُ*[3] «بعد از آنكه نقض پيمان كردند، لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم. كلمات را از جايگاه خويش تحريف مي كنند و بخشي از آنچه را بدان اندرز داده شده بودند را به فراموشي سپردند تو بر خيانت ايشان آگاه مي شوي و جز عده كمي از آنها از اين خيانت دست نمي كشند.» و در جاي ديگر مي فرمايد:*فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَـذَا مِنْ عِندِ اللّهِ لِيَشْتَرُواْ بِهِ ثَمَناً قَلِيلاً فَوَيْلٌ لَّهُم مِّمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَّهُمْ مِّمَّا يَكْسِبُونَ*[4] «ويل به حال كساني كه با دستان خويش كتاب را مي نويسند سپس مي گويند اين از جانب خداست تا آن را به بهايي اندك بفروشند. ويل به حال ايشان از آنچه با دستان خويش نوشته اند و ويل به حال آنان از آنچه بدست آورده اند.» همچنين مي فرمايد:*وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُم بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِندِ اللّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ*[5] « دسته اي از آنها زبانشان را به كتاب خداوند مي پيچانند تا گمان شود آن از كتاب خداست در حاليكه از كتاب خداوند نيست و مي گويند از جانب خداوند است در صورتي كه از طرف خداوند فرو فرستاده نشده است و بر خداوند دروغ مي بندند در حاليكه مي دانند.» نكته اي كه اينجا حائز اهميت مي باشد اين است كه فرقي نمي كند چه تحريف يا تبديل شده باشد، به وسيله اسلام منسوخ گرديده است. از رسول الله صلي الله عليه و سلم ثابت است هنگامي ورقه اي را كه در آن چيزي از تورات نوشته شده بود در دست عمر بن خطاب رضي الله عنه ديد، خشمگين شد و فرمود:**أفي شك أنت يا ابن الخطاب؟! ألم آت بها بيضاء نقية؟ لو كان أخي موسى حياً ما وسعه إلا إتباعي**[6] (آيا شك داري اي پسر خطاب؟! آيا آن روشن كننده پاك نيامده است؟ اگر برادرم موسي زنده بود چاره اي جز پيروي از من نداشت.)


 



:: بازدید از این مطلب : 198
|
امتیاز مطلب : 36
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 مسلمانان بر اينكه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ شفاعت كننده شفاعت شدگان روز قيامت است اختلافي ندارند و در يك كلام شفاعت به وسيله كتاب و سنت ثابت است.

 

اهل سنت و جماعت متفق هستند كه آن براي اصحاب كبائر كه مرده اند و توبه ننموده اند، مي باشد در حاليكه معتزله و خوارج با ايشان مخالف هستند و گفتند: شفاعت ذكر شده در كتاب و سنت به استثناي بالا بردن درجات مؤمنين و اضافه شدن ثواب شفاعت شدگان از ايشان چيز ديگري نمي باشد. اما اصحاب كبائر كافر هستند و براي هميشه در آتش جاويدان مي مانند.و بر آن به دلايلي استدلال مي كنند كه آن را با نقد و روشن شدن مطلب عرض خواهيم كرد ولي قبل از آن از دلايل اهل سنت آنچه با آن در صحت و درستي مسلكشان و سلامتي راهشان روشن مي نمايد، مي آوريم و اينكه نص و اجماع با ايشان است نه با مخالفانشان.

دلايل شفاعت

دلايل شفاعتي كه در قرآن ذكر شده به طور عام آمده و تفصيل داده نشده است و به طور مجمل بر ثبوت شفاعت در روز قيامت دلالت مي نمايد و در احاديث نبوي به صراحت به آن اشاره شده است كه از جمله آن احاديث عبارتند از:

1.    حديث ابوهريره _ رضي الله عنه_ است كه از رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ روايت نموده كه فرمود:**لِكُلِّ نَبِيٍّ دَعْوَةٌ مُسْتَجَابَةٌ فَتَعَجَّلَ كُلُّ نَبِيٍّ دَعْوَتَهُ وَإِنِّي اخْتَبَأْتُ دَعْوَتِي شَفَاعَةً لِأُمَّتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَهِيَ نَائِلَةٌ إِنْ شَاءَ اللَّهُ مَنْ مَاتَ مِنْ أُمَّتِي لَا يُشْرِكُ بِاللَّهِ شَيْئًا**[1] (براي هر نبي اي دعايي در حق امتش مي باشد كه رد نمي شود هر پيامبري دعاي خود را كرده است  و من دعايم را پوشيده و پنهان كرده ام تا شفاعتي براي امتم روز قيامت باشد پس آن ان شاء الله براي كسي كه از امت من بميرد و براي خداوند چيزي را شريك نگردانده باشد به نتيجه مي رسد.) [2]  شكي وجود ندارد كسي كه زنا، سرقت يا شرابخوار باشد و براي خداوند شريك قرار نداده باشد از جمله كساني است كه مشمول شفاعت واقع مي گردد ان شاء الله.

2.    از ابو سعيد خدري _ رضي الله عنه_ روايت است كه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمودند:**أَمَّا أَهْلُ النَّارِ الَّذِينَ هُمْ أَهْلُهَا فَإِنَّهُمْ لَا يَمُوتُونَ فِيهَا وَلَا يَحْيَوْنَ وَلَكِنْ نَاسٌ أَصَابَتْهُمْ النَّارُ بِذُنُوبِهِمْ أَوْ قَالَ بِخَطَايَاهُمْ فَأَمَاتَهُمْ إِمَاتَةً حَتَّى إِذَا كَانُوا فَحْمًا أُذِنَ بِالشَّفَاعَةِ فَجِيءَ بِهِمْ ضَبَائِرَ ضَبَائِرَ فَبُثُّوا عَلَى أَنْهَارِ الْجَنَّةِ ثُمَّ قِيلَ يَا أَهْلَ الْجَنَّةِ أَفِيضُوا عَلَيْهِمْ فَيَنْبُتُونَ نَبَاتَ الْحِبَّةِ تَكُونُ فِي حَمِيلِ السَّيْلِ**[3] (اما اهل آتش كساني هستند كه در آن نه مي ميرند و نه زنده مي شودند ولي مردمي هستند كه پيوسته آتش به خاطر گناهانشان يا گفت به خاطر خطاهايشان به ايشان مي رسد پس ايشان در حال مردن قرار مي گيرند تا اينكه سياه مي شوند. اجازه داده مي شود كه براي ايشان شفاعت شود پس جماعتهاي متفرق از ايشان خارج مي شوند و بر رودهاي بهشت منتشر مي شوند سپس گفته مي شود اي اهل بهشت بر ايشان آب بريزيد پس مانند دانه گياه كه تماماً آب روان به او رسيده، مي رويند.)

3.    از جابر بن عبدالله _ رضي الله عنه_ روايت است كه گفت از رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ شنيدم كه فرمود:**إِنَّ شَفَاعَتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ لِأَهْلِ الْكَبَائِرِ مِنْ أُمَّتِي**[4] (همانا شفاعت من در روز قيامت براي اهل كبائر از امتم مي باشد.)

4.    از انس _ رضي الله عنه_ روايت است كه رسول الله _ صلي الله عليه و سلم _ فرمود:**يَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ شَعِيرَةٍ مِنْ خَيْرٍ وَيَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ بُرَّةٍ مِنْ خَيْرٍ وَيَخْرُجُ مِنْ النَّارِ مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَفِي قَلْبِهِ وَزْنُ ذَرَّةٍ مِنْ خَيْرٍ**[5] (هر كس لا اله الا الله بگويد و در قلبش به اندازه دانه جويي ايمان وجود داشته باشد از آتش خارج مي شود؛ هركس لا اله الا الله بگويد و به اندازه دانه گندمي ايمان در قلبش..... 

 




:: بازدید از این مطلب : 230
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

ای بنده خدا .. همانا سعادت واقعی لحظه ای است که در مقابل پروردگارت ایستاده .. کتاب او را بخوانی .. در آیات او تدبر نمایی ، از ترس او به گریه بیافتی  .. بر اثر پشیمانی اشک از چشمانت سرازیر شوند و در این عملت  فقط رضایت خداوند مد نظرت باشد .. با تفکر و تأمل در مقابل این فرموده ی خداوند عز و جل قرار بگیری که می فرماید : { تتجافى جنوبهم عن المضاجع يدعون ربهم خوفا وطمعا ومما رزقناهم ينفقون }  پهلوهایشان از بسترها بدور می شود (و خواب شیرین را ترک گفته و به عبادت پروردگارشان می پردازند و ) پروردگار خود را با بیم و امید به فریاد می خوانند ، و از چیزهایی که بدیشان داده ایم می بخشند .

 ودر لحظات تفکر در ملکوت خداوند زندگی کنی هنگامی که این فرموده ی خداوند را تکرار می نمایی :{ الذين يذكرون الله قياما وقعوداً وعلى جنوبهم ويتفكرون في خلق السموات والأرض ربنا ما خلقت هذا باطلاً سبحانك فقنا عذاب النار}  کسانی که خدا را ایستاده و نشسته و بر پهلویشان افتاده یاد می کنند و در باره آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند و می گویند : پروردگارا!! این ( دستگاه شگفت کائنات ) را بیهوده و عبث نیافریده ای ؛ تو منزه و پاکی  پس ما را از عذاب آتش محفوظ بدار .

سعادت و خوشبختی واقعی : هنگامی است که سرخود را در برابر خداوند خم نموده و برای او به رکوع وسجده می افتی .. و در نعمتهای او ما بین گفتن سبحان ربي العظيم وسبحان ربي الأعلى از حالتی به حالتی دیگر منقلب می شوی .. عجب چه سعادت و لحظاتی ایمانی و شکوهمند .. در آن حالت سجده درخواستت را از خدای پاک و بلند مرتبه می نمایی  و به او تقرب می جویی و در مقابلش خود را ذلیل نشان می دهی و با دعا و نیایش  در مقابل او تضرع و زاری می کنی .. ودر سجده ات فرموده ی نبی و حبیبت حضرت  محمد صلى الله عليه وسلم را به یاد میاوری و می گویی : يا مقلب القلوب والأبصار ثبت قلبي على دينك " ای تغییر دهنده ی قلبها و چشمها قلبم را بر دینت ثابت بگردان .

ودرطلبت از خداوند ، اصرار ورزیده و در همین جایگاهت بسیار از او طلب نمایی و از او  بخواهی که تو را بر این نعمت بزرگ ثابت قدم بگرداند ؛ نعمتی که...... 

 




:: بازدید از این مطلب : 227
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 حضرت محمد (صلى الله عليه وعلى آل بيته وصحبه وسلم) فرمودند:هرگز انحراف جنسي گسترش پيدا نمي كند و در ميان مردم شايع نمي شود مگر اينكه عده اي در آن زياده روي كنند. در اين صورت به بيماري ها و آفت هايي مبتلا مي شوندكه در ميان گذشتگان آن ها نبوده است.

 

همچنين ايشان فرمودند:هنگامي كه زنا (محصن يا محصنة) بين عده اي خاص شيوع پيدا كند، مرگ و مير ميان آن ها زياد مي شود.

با نگاهي به آمار امور جنسي در آمريكا مي توان درستي اين حديث را دريافت:

1- هرساله 134000 مورد جديد از بيماري سفليس رخ مي دهد كه بيشترين آمار در 40 سال گذشته است.

2- هر ساله 1.3 ميليون مورد بيماري سوزاك ( اتشك) رخ مي دهد.

3- هر ساله 24 ميليون مورد از ويروس عامل ايجاد ورم پوستي(HPV) رخ مي دهد كه درصد بيشتري از آن در ميان جوانان مشاهده مي شود.

4- 63% از بيماري هاي ناشي از تماس جنسي (STD) هر ساله ميان افراد زير 25 سال اتفاق مي افتد.

5- بيماري ايدز مهم ترين عامل مرگ بين افراد 25 تا 44 سال است.

6- كاندوم هاي HPVهيچ گونه حفاظتي در مقابل اين بيماري كه عمده ترين مشكل از ديد متخصصان بيماري هاي مربوط به زنان است ايجاد نمي كند و باعث تقريبا تمامي سرطان هاي گردنه رحم است.

انسان از هيچ چيز به اندازه سهل انگاري، زنا، لواط، زناي با محارم، رابطه جنسي زن با زن صدمه نديده است و اين ها در جوامعي ديده مي شود كه خود را از قوانين الهي دور كرده اند.

حديثي كه در بالا به آن اشاره كرديم شرح حال جوامع غير مسلمان است....... 

 

 




:: بازدید از این مطلب : 228
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 17
|
مجموع امتیاز : 17
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

  اي كاش قوم من مي دانستند كه آتش چيست؟

 

اي كاش قوم من مي دانستند كه آتش چيست؟

از آن به خداوند پناه مي برم و شما را از آن برحذر مي دارم. رسول الله _صلي الله عليه و سلم_ در دعايش مي فرمود:**اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ الْجَنَّةَ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ وَأَعُوذُ بِكَ مِنْ النَّارِ وَمَا قَرَّبَ إِلَيْهَا مِنْ قَوْلٍ أَوْ عَمَلٍ وَأَسْأَلُكَ أَنْ تَجْعَلَ كُلَّ قَضَاءٍ قَضَيْتَهُ لِي خَيْرًا**[1] (خداوندا من بهشت و آنچه از گفتار و كردار مرا به آن نزديك مي گرداند از تو مسئلت مي نمايم و به تو پناه مي برم از آتش و آنچه از گفتار و كردار مرا به آن نزديك مي گرداند و از تو مي خواهم كه سرانجام تمام كارها را براي من خير و نيكي قرار دهي.)

مالك بن دينار مي گويد: اگر كساني همراه من حاضر بودند جهانيان را مورد خطاب قرار دهند و با فرياد آتش…آتش مردم را انظار نمايند من آنها را همراهي مي كردم.

عطاء سليمي مي گويد: هنگامي كه جهنم را به ياد مي آورم نمي توانم غذا بخورم و آب بنوشم.

براي طاووس [كه از بزرگان تابعين بود] بستر خواب را گستراندند، به پهلو خوابيد؛ در بسترش آرامش نداشت همانگونه كه دانه در ظرف هنگام پختن آرام و قرار ندارد. سپس نشست و تا صبح رو به قبله بود. گويند: با ياد جهنم يك دفعه از خواب هراسناك برخواست و گفت: آتش…آتش و شما نمي دانيد كه آتش چيست؟

از عبدالله بن مسعود روايت است كه گفت: رسول الله _صلي الله عليه و سلم_ فرمودند:**يُؤْتَى بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ لَهَا سَبْعُونَ أَلْفَ زِمَامٍ مَعَ كُلِّ زِمَامٍ سَبْعُونَ أَلْفَ مَلَكٍ يَجُرُّونَهَا**[2] (در آن روز جهنم را در حاليكه داراي هفتاد هزار افسار است مي آورند و هر افسار را هفتاد هزار ملائكه مي كشند.)

1.  شديدتر از گرماي تابستان يا سرماي زمستان است و اين تنها به مجرد يك نفس از نفسهاي جهنم مي باشد.

در صحيحين از ابوهريره _ رضي الله عنه _ روايت است كه رسول الله _صلي الله عليه و سلم_ فرمودند:**اشْتَكَتْ النَّارُ إِلَى رَبِّهَا فَقَالَتْ يَا رَبِّ أَكَلَ بَعْضِي بَعْضًا فَأَذِنَ لَهَا بِنَفَسَيْنِ نَفَسٍ فِي الشِّتَاءِ وَنَفَسٍ فِي الصَّيْفِ فَهْوَ أَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنْ الْحَرِّ وَأَشَدُّ مَا تَجِدُونَ مِنْ الزَّمْهَرِيرِ** (آتش از خداوند شكايت مي كند. مي گويد: پروردگارا: قسمتي از من قسمت ديگرم را خورد. اجازه بده كه براي آن دو نَفَس باشد. نَفَسي در زمستان و نَفَسي در تابستان. و آن  شديدترين گرما و شديدترين سرمايي است كه يافته ايد.) و باز در حديثي ديگر...... 

 




:: بازدید از این مطلب : 333
|
امتیاز مطلب : 34
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

انّ الحمد لله نحمده و نستعينه و نستغفره و نعوذ بالله من شرور انفسنا و سيئات اعمالنا من يهده الله فلا مضل له و من يضلل فلا هادي له و اشهد ان لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً عبده و رسوله اما بعد:

مدتهاست كه دنياي اسلام مورد تاخت و تاز فرهنگي دشمنان اسلام واقع گشته و در اين راستا دشمنان موفقيتهاي بيشماري را كسب كرده اند چنانكه نتيجه آن انقلابات فرهنگيي بود كه در جهت ارتداد اما در قالبها و شكلهاي ناهمگون  در جوامع اسلامي بوجود آمد  و اين از جمله مصائب و گرفتاريهاي بسيار شديدي بود كه يكي از  ثمرات  آن تضعيف فرنگ ريشه دار ديني و حركت     در جهت زدونش در زندگي مردم  بود؛ اين هجوم فكري و فرهنگي در واقعيت عملي زندگي مردم مسلمان در شكل گروهها و حكومت هاي لائيك و بريده از دين و حتي ضد دين تحقق يافت گروههايي كه بر اساس نفي دين از صحنه زندگي مسلمين و بر پايي ماديت صرف و بي خدايي و نفي تمام شعائر دين شكل گرفتند و اعضاي خويش را بر اساس تئوريهاي ماركس و لنين و در شكل بسيار معتدل آن بر اساس افكار فرهنگ لائيك و بريده از خدا و دين بر اساس الگوهاي  اروپايي پرورده  مي كردند. پرچمداران رهايي مردم از مصائبي شدند كه تمام گرفتاريهاي مردم ناشي از حاكميت همان افكار ارتدادي و دوري از معنويت و خدا بود كه آنها مناديش بودند. آري سربازان دشمن در لباس دوست نداي رهايي سر دادند و در اين ميدان فريب خوردگان مظلوم همان توده هاي مردم بودند كساني كه فرهنگ اسلامي را در عمل خويش حتي الامكان حفظ كرده بودند اما چون از مركز فرهنگي و علمي اسلامي صحيح دور شده بودند آن را با انواعي از خرافات به هم آميخته بودند لذا دشمنان دوست نما، مرتدان به ظاهر مسلمان، همان فرهنگ مردم را سعي كردند به خدمت خويش گيرند و آن را وسيله همراهي دلها قرار دهند و متأسفانه در اين ميدان نيز موفقيتهاي بسياري را كسب كردند تا جايي كه بسياري از امامان جمعه و جماعت را  بلندگوي فكري خويش در همراهي مردم با خود كردند از آنها بيعت گرفتند و در نهايت حاكميت كفر در دنياي اسلام عادي جلوه گر شد سرانجام واقعيت عملي زندگي مسلمانان تبديل به معجوني از فكر اسلام و كفر گرديد. نمازخوان و روزه گير به عضويت گروههاي بي دين و لائيك درآمد و به راحتي در راه اهداف حكومتهاي ملحد با افكار ضد ديني زير ماسك دروغين دفاع از آرمانهاي مردمي جان فدا كردند . مساجد به محل برگزاري مراسمات حزبي و محل تشييع جنازه كساني گرديد كه در تمام عمرشان هدفي جز ويراني فرهنگ مسجد نداشتند و روحاني مسجد نيز بر لاشه بي دينها و مفسديني كه حتي لايق به دفن در گورستان مسلمانان نيز نبودند نماز خواندند و مردم گروه گروه بر روح آن نامرحومان فاتحه نثار كردند. در همان حال  اگر ندايي مردم را از همراهي با كفر بر حذر مي داشت  به انجام يك سري شعائر دين كه توسط رهبران گروههاي حزبي و حكومتي  صورت مي گرفت استدلال و صدايش را مورد بي توجهي قرار مي دادند؛ دشمنان نيز آگاه بودند، براي فريب مردم گاه نماز مي خواند و گاه برنامه هاي كفري خويش را با قرائت قرآن آغاز مي كردند. فاجعه از همين جا شروع شد ، دشمن نتيجه زحمات و تلاشهاي ساليان دراز خويش را مشاهده مي كرد. لذا بدون هجوم نظامي دلها را تسخير خويش نموده بودند بنابر اين  آتاتورك رهبر آزادي و صدام و حافظ اسد رهبر مسلمانان براي نجات بيت المقدس شدند و كنفرانس ناكارآمد  به ظاهراسلامي  كه معجوني ناموزون از انسانهاي  با افكار ضد و نقيض و وابستگيهاي فكري متعدد بود جانشين شوراي حكومتي اسلامي شد. و مهتديها، قاسملوها، طالباني ها و بارزانيها مناديان رهايي ملتي شدند كه باني و عامل گرفتاريهاي ملي آنان  همان رهبران فكري  اعم از كمونيست يا سرمايه داري درقالبهاي متعدد ليبرالي تحت شعارهاي دروغين دمكراسي خواهي در دنيا بودند. در زير اقدام به ترجمه استفتايي از شيخ ابن باز - رحمه الله – مفتي عام مملكت عربستان سعودي كرده ايم اميد است مطالعه آن مورد استفاده و وسيله اي جهت بيداري مؤمنان واقعي گردد كه در صدد كسب توشه براي فردايي هستند كه ناگزير به آن خواهند رسيد.*وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ *[1] «بترسيد از روزي كه به سوي خداوند برگردانيده مي شويد آنگاه به هركس به صورت كامل پاداش آنچه را انجام داده مي پردازند در حاليكه به آنها ظلم نمي شود.»

 

 

 

سؤال: آيا لعن حاكم عراق جايز است؟ چون بعضي از مردم مي گويند: تا زمانيكه ايشان به شهادتين اقرار و اعتراف مين مايد ما در لعن كردنش توقف مي كنيم. و آيا به طور قطعي او كافر است؟ نظر جنابعالي در مورد كسي كه او را كافر مي داند، چيست؟

جواب: او كافر است اگر چه لا اله الا الله را بر زبان راند و يا نماز به پا دارد و روزه بگيرد و تا زمانيكه از اصول و مبادي حزب بعث ملحد بيزاري ننمايد و آشكارا اعلام نكند كه از آن اصول و هر آنچه به سويش دعوت كرده توبه نموده و به سيو خداوند برگشته است حكم كفرش به حالت خويش باقي است. چون حزب بعث و بعثي بودن كفر و گمراهي است. همانگونه كه عبدالله بن ابي در حاليكه با رسول الله - صلي الله عليه و سلم- نيز نماز مي خواند و به لا اله الا الله و رسالت محمد - صلي الله عليه و سلم- نيز شهادت مي داد از كافرترين مردمان بود و اين نماز و اعتراف برايش سودي در بر نداشت و علت آن كفر و نفاقش بود بنابراين تمام كساني كه لا اله الا الله را بر زبان مي رانند ولي داراي اعتقادات كفري چون بعثيت و كمونيستي و افكار ديگر مخالف دين هستند اما اهداف دنيايي آنها را وادار به انجام نماز كرده است چنين اعمالي موجب نجاتشان از كفر نخواهد شد. چون اينكار ناشي از نفاق آنهاست و آشكار است كه عذاب منافقين شديد است همانگونه كه پروردگار متعال مي فرمايد:*إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا*[2] «منافقين در پايين ترين رتبه آتش قرار دارند و برايشان ياري دهنده اي نمي يابيد.» و به اينكه صدام مدعي مسلمان بودن و جهاد كردن شده و گفته است من مؤمن هستم او را از نفاق خارج نمي گرداند و هرگونه سود و نفع را از او منتفي مي نمايد. و براي اينكه هر ادعا كننده اي در ادعاي مسلمان و مؤمن بودن سخنش معتبر باشد بايد به صراحت نسبت به اعتقادات گذشته اش اعلان توبه كند و آن را با عمل نيز تأكيد نمايد چنانكه خداوند متعال مي فرمايد:*إِلَّا الَّذِينَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَبَيَّنُوا*[3] «مگر كساني كه توبه كردند و اصلاح نمودند و بيان داشتند.» بنابراين توبه كلامي و اصلاح عملي بايد همراه بيان كردن و توضيح دادن صورت گيرد كه در غير اين صورت ادعا كننده صادق و راستگو نيست كه در صورت صداقت داشتن در توبه بايستي از بعثي بودن برائت جويد و از كويت خارج شده و حقوق مظلومان را كه حق آنها را ضايع كرده باز پردازد و بازگشت و توبه اش از بعثيت و مبادي كفر و گمراهي آن را اعلان دارد و بر همه بعثيها لازم است به سوي خدا برگردند و توبه نمايند و براي اسلام گردنكجي و خضوع نمايند و در گفتار و عمل و در ظاهر و باطن به مبادي و اصول اسلام تمسك جويند و بر آن استقامت كنند و به خدا و رسولش و روز آخرت ايمان آورند و اين در صورتي است كه صادق باشند.

اما اگر خودنمايي و نفاق ورزند نه پيش خدا و نه پيش مؤمنان صالح نمي باشند. خداوند متعال مي فرمايد:*إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ*[4] «منافقين در پايين ترين رتبه آتش قرار دارند.» و مي فرمايد:*وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آَمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآَخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ (8) يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آَمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ(9) فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ (10) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (11) أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ (12) وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ آَمِنُوا كَمَا آَمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ كَمَا آَمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَكِنْ لَا يَعْلَمُونَ*[5] «بعضي از مردم گويند به خدا و رسولش ايمان آورديم در حاليكه آنها ايمان ندارند خداوند و مؤمنان را فريب مي دهند در حاليكه تنها خود را فريب داده اند ولي بي شعورند. دلهايشان مريض است و خداوند بر آن افزوده است و عذاب دردناكي را به سبب تكذيب كردنشان برايشان قرار داده است. هرگاه به آنها گفته شود در زمين فساد مكنيد گويند: تنها ما اهل اصلاح هستيم. آگاه باشيد تنها آنها مفسدند ولي شعور ندارند. اگر به آنها گفته شود چون بقيه مردم ايمان آوريد گويند: آيا همچون افراد سفيه ايمان آوريم در حاليكه خود سفيه هستند ولي نمي دانند.» آري حال صدام و تمام كساني كه مثل او هستند و با نيرنگ و نفاق اسلام بودن را اعلان مي دارند ولي عملاً انواع اذيت و آزار و ظلم را بر مسلمين روا مي دارند و بر اعتقادات الحادي بعثي بودن نيز ماندگارند، مي باشد.

 

 

شیخ ابن باز (رحمه الله)

 

 


 


[1] بقره 281

[2] نساء 145

[3] بقره 160

[4] نساء 145

[5] بقره 8-13

[6] نساء 142- 143

[7] نساء 145- 146

 




:: بازدید از این مطلب : 241
|
امتیاز مطلب : 40
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 

آيا موسيقى حرام است؟ حکم آن در اسلام چیست؟

 

اهل اسلام در سایه این دین حنیف زندگی شرافتمندانه و کریمانه ای دارند که در آن شیرینی ایمان و آسایش یقین و انس طاعت و لذت عبادت را احساس می کنند.

 از سویی دیگر تعالیم این دین سدی است محکم در برابر انحرافات و هوا و هوس منحرفین که انسان را در برابر شهواتش حفظ می کند و بر غم ها و غصه ها و دردهایش غلبه می کند و به راستی چه بی نیاز است آنکه این دین را برپا دارد اگرچه فقیر باشد و چه بی چیز است آنکه به این دین پشت کند گرچه غنی باشد.

اما آنچه یک مسلمان غیور را ناراحت می کند این است که برخی از مسلمانان سعادت و سرور و شادی را در غیر دین خود می جویند و سم کشنده را به جای دارو به اشتباه گرفته و عافیت و شفا را در پیروی از شهوات و هوی و هوس می جویند.

از این دردها مشغول شدن بسیاری از مردم زمانه ما به گوش دادن آلات موسیقی است تا جایی که این عادت و مرام آنها شده و برای این کار خود به علتها و دلایل واهی و بی اساس و پوچی استناد می کنند که موسیقی را مباح قرار می دهد اما این دلایل هیچ مستند صحیحی ندارد و تنها از سوی کسانی که خود مبتلا به غنا و موسیقی اند ترویج می شود.

همینطور برخی از آنها را می بینیم که به حجت اینکه موسیقی باعث رقیق شدن احساسات و عواطف می شود! آن را ترویج می کنند و مسلما این اشتباه است چون در واقع موسیقی و غنا شهوات و اهوا را برانگیخته می کند و اگر این ادعاها کمی صحت داشت باید موسیقی باعث ترقیق عواطف و تصحیح اخلاق خود این خواننده ها می شد که انحراف اخلاقی و رفتاری بیشترشان بر کسی پوشیده نیست.

هر کس در مورد تحریم ترانه سرایی و موسیقی در شک است باید شک خود را با یقین یعنی کلام خدا و رسولش بر طرف سازد و نصوصی که  در قرآن و سنت مبنی بر تحریم موسیقی وجود دارد بسیار است و برای انسان مومن تنها یک دلیل از  قرآن یا سنت صحیح کافی است چه بسا که دلایل بر این حرمت بسیار باشد. الله سبحانه و تعالی در کتاب خود می گوید: {وما کان لمومن و لا مومنة إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیرة من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضلالا مبینا} (براي هيچ مرد و زن مومنی شایسته نیست که وقتی الله و رسولش امری را مقرر نمودند، از خودشان اختیار قبول یا رد داشته باشند، و هرآنکه از [امر] خدا و رسولش سرپیچی کند به درستی که گمراه شده است گمراهی آشکار) [احزاب/36]

به علت خطرات موسیقی و به این دلیل که یکی از اسباب فتنه مردم و و افساد آنها به خصوص جوانان است تصمیم گرفتم  این تحقیق مختصر را که درباره موقف قرآن و سنت و أئمه اهل علم درمورد غنا و موسیقی است جمع آوری کنم.

این تلاشی است که هدفم از آن خدمت دین خدا و نفع رسانی به مسلمانان است. از الله سبحانه و تعالی خواستارم آن را نافع گرداند

 

ادله تحریم موسیقی از قرآن کریم

الله سبحانه و تعالی..........

 




:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 1131
|
تعداد امتیازدهندگان : 1113
|
مجموع امتیاز : 1113
تاریخ انتشار : 12 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 ... 2 3 4 5 6 ... 7 صفحه بعد