نوشته شده توسط : عبدالله


:: بازدید از این مطلب : 851
|
امتیاز مطلب : 121
|
تعداد امتیازدهندگان : 38
|
مجموع امتیاز : 38
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله


:: بازدید از این مطلب : 829
|
امتیاز مطلب : 126
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله


:: بازدید از این مطلب : 662
|
امتیاز مطلب : 120
|
تعداد امتیازدهندگان : 37
|
مجموع امتیاز : 37
تاریخ انتشار : یک شنبه 21 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 (مطالب زیر) تو را بسوی کارهایی هدایت می‌کند که گناهان را محو، و از بین می‌برد:

 

 

1- ترک شرک: «قالَ الله تَبارَکَ وَتَعالی: یَا ابْنَ آدَمَ لَوْ لَقَیْتَني بِمِثْلِ الْأَرْضِ خَطایَا لاَ تشرک بي شَیئاً لَقیتُکَ بِملء الأرض مغفرة». (مسلم).

پیامبر ص می‌فرماید: که خداوند «در حدیث قدسی» فرموده: ای بنی آدم اگر به اندازه کره زمین خطا و گناه داشته اما شریکی برایم قائل نشده باشی شما را با دنیایی از گذشت و مغفرت بحضور می‌پذیرم.

 

2- 3- نماز پنجگانه، و نماز جمعه: «الصلوات الخمس والجمعة إلى الجمعة مکفرات لما بینهن إذا اجتنبت الکبائر، ما من امریء مسلم تحضره صلاة مکتوبة فیحسن وضوءَها وخشوعها ورکوعها إلاَّ کانت کفارة لما قبلها من الذنوب ما لم یؤتَ کبیرة وذلک الدهر کله». (البخاری).

رسول الله ص می‌فرماید: ادای نمازهای پنجگانه و نماز جمعه تا جمعه بعد، کفاره گناهان (صغیره) فاصله بین خود می‌باشند بشرطیکه از گناهان کبیره پرهیز شود. هر مسلمانی که به هنگام آمدن وقت نماز مرتب و كامل وضو بگیرد، و رکوع و سجود را نیکو بجا آورد، و خاشع و خاضع باشد. بشرطیکه بسوی گناهان کبیره نرود نمازهایش برای همیشه کفاره گناهان گذشته او خواهد بود.

 

4- نماز: عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ t: أَنَّ رَجُلا أَصَابَ مِنِ امْرَأَةٍ قُبْلَةً، فَأَتَى النَّبِيَّ ص فَأَخْبَرَهُ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ "اقم الصلوة طرفي النهار و زلفا من الليل ان الحسنات يذهبن السيئات" (هود:١١٤) قَالَ الرَّجُلُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، إليَّ هَذَا؟ قَالَ: «لِجَمِيعِ أُمَّتِي كُلِّهِمْ». (بخارى:526).

ابن مسعود t ميگويد: شخصي زني را بوسيد. بعد از آن، خدمت رسول‏ الله ص آمد و گفت: اي رسول خدا! مرتكب چنين خطايي شده‌ام، تكليف چيست؟ آنگاه، خداوند اين آيه را نازل فرمود: «در دو... 



:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 125
|
تعداد امتیازدهندگان : 39
|
مجموع امتیاز : 39
تاریخ انتشار : جمعه 12 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 صحابه نیکوکارترین این امت هستند از روی قلب و عمیق ترین آنها هستند از روی علم و کمترین آنها هستند از روی تکلف و پابرجاترین امت هستنداز روی هدایت.

 چنانچه که ابن مسعود رضى الله عنه فرمودند:" محبت با صحابه رضى الله عنه سنت wاست و دعا برای آنان قربت است و اقتدا به آنان وسیله است و گرفتن آثار آنان فضیلت است".

 خداوند متعال در قرآن کریم فرمودند :

 " والسابقون الاولون من المهاجرین والانصار والذین اتبعوهم باحسان  رضی الله عنهم و رضوا عنه و اعدلهم جنات تجری تحتها الانهار خالدین فیها ابدا ذلک الفوز العظیم"(توبه 12).

 حضرت ابو هریره رضى الله عنه می فرمایند پیامبر صلى الله عليه و سلم فرمودند:" صحابه مرا دشنام ندهید صحابه مرا دشنام ندهید قسم به ذاتی که نفسم در دست اوست اگر یکی از شما به اندازه کوه احد طلا در راه خدا انفاق کند به اندازه یک پیمانه و حتی نصف پیمانه آنها نیز نمی شود" (رواه البخاری و المسلم).

 ابن مسعود رضى الله عنه فرمود:" خداوند متعال به قلبهای بندگان نظر افکند و قلب محمد صلى الله عليه و سلم را از جمله بهترین قلوب بندگان یافت پس آنرا برای خود برگزید و او را به عنوان رسولش به نزد بندگان فرستاد سپس دوباره به قلوب بندگانش نظر افکند و قلبهای اصحاب محمد صلى الله عليه و سلم را جزء بهترین قلوب یافت پس آنان را نیز وزیرانی برای پیامبرش صلى الله عليه و سلم قرار داد که از دیینش حفاظت کنند و به خاطر آن بجنگند".

 امام احمد رحمه الله در مورد کسی که حضرت ابوبکر و عمر و عایشه (رضوان الله تعالی علیهم اجمعین) را دشنام دهد سوال کرده شدند که حکمشان چیست؟  فرمودند: " گمان نمی کنم که آنها مسلمان باشند".

 امام مالک رحمه الله فرمودند: "کسی که یکی از اصحاب محمدصلى الله عليه و سلم را یا حضرت ابوبکر رضى الله عنه یا عمر رضى الله عنه یا عثمان رضى الله عنه یا معاویه و یا عمروبن عاص رضى الله عنه را دشنام دهد اگر بگوید... 



:: بازدید از این مطلب : 419
|
امتیاز مطلب : 101
|
تعداد امتیازدهندگان : 33
|
مجموع امتیاز : 33
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 سپاس و ستایش خداوندی را که انسان را از یک مرد و زن و آبی جهنده آفرید و سلام و درود به  پیامبرمان محمد و بر اهل بیت و همه یارانش باد، و بعد:

 خداوند عز وجل در این دنیا همسرانی برای ما خلق کرد که به وسیله آنها آرامش یابیم و دوستی و محبت را بینمان قرار داد تا در زیر سایه پر شاخ و برگ آن استراحت کنیم.

 به منظور بازیابی اطلاعات داده شده به خواهران و برادران در این زمینه و یادآوری آن اطلاعات، می گوییم که حقوق همسر بسیار زیاد است و امور مهمی را شامل می شود. خداوند متعال فرموده است:"با آنها حتی اگر دوست نداشتید به نیکی رفتار کنید که چه بسا چیزی را دوست نداشته باشید، اما آفریدگار در آن خیر زیادی قرار داده باشد".

 برادر مسلمانم! این زن که صاحب اختیار او هستی امانتی در دست توست و در روز قیامت باید نسبت به او پاسخگو باشی که آیا حقوق او را ادا کردی یا آن را زیر پا گذاشته ای؟!

 مهم ترین حقوقی که او بر گردن تو دارد عبارتند از:

 1ـ نیکی به آنها که با این کار هم دستور الهی را که فرموده است: "با آنها به نیکی رفتار کنید"، انجام داده ای و هم به سفارش رسول اکرم (ص) که فرموده است: برای آنها خیر بخواهید و با نیکی با آنها رفتار کنید؛ زیرا زن از دنده کج خلق شده است بالاترین آنها از همه کج تر است، اگر خواستید آن را راست کنید می شکند و اگر خواستید آن را به حال خود رها سازید همچنان کج می ماند، بنابر این با نیکی با آنها رفتارکنید. {متفق علیه} پیامبر اسلام (ص) همچنین فرموده است:"بارپروردگار ادای حق دو ضعیف یعنی یتیم و زن برایم دشوار است.{به روایت احمد}

 2ـ اعطای حقش به او و پرهیز از عدم ادای آن. از معاویه بن حیده رضی الله عنه روایت شده است که گفت: گفتم، یا رسول الله همسرانمان چه حقی بر گردن ما دارند؟ رسول (ص) فرمود: اگر گرسنه شدند سیرشان کنید، اگر برهنه شدند آنها را بپوشانید، به صورت آنها ضربه نزنید، آنها را جز در منزل رها نسازید.{به روایت احمد} برخی از مردم به دوستانشان کرم و بخشش می کنند، اما حق همسرانشان را از یاد می برند در حالی که اگر مرد احسان و نیکی را در خانه اش انجام دهد اجر و پاداش بیشتری دریافت می کند. ابو هریره (رض) از پیامبر (ص)روایت می کند که فرمود: اگر یک دینار را در راه خدا، یک دینار را برای آزاد کردن اسیر، یک دینار را برای صدقه به مسکین و یک دینار را برای خانواده ات مصرف کردی پاداش دیناری که برای خانواده خود صرف کردی از همه آنها بیشتر است.{به روایت مسلم} برخی کتک زدن همسران خود را شغل خود محسوب می کنند و از این عمل دست نمی کشند. عایشه (رض) می گوید:"ندیدم که رسول... 



:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 الحمد لله رب العالمین و الصلاة  و السلام علی خاتم الانبیاء و المرسلین نبینا محمد صلی الله علیه و علی آله و صحبه و بعد:

 خداوند متعال می فرماید: " ای انسان پروردگارت فرمان داده است که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکی کنید، هر گاه یکی از آن دو یا هر دوی ایشان نزد تو به سن پیری رسیدند کمترین اهانتی بدیشان نکن و بر سر ایشان فریاد مزن و با احترام با آنها سخن بگو(23). بال تواضع و فروتنی را برایشان فرود آور و بگو پروردگارا، همانگونه که آنها در کودکی مرا با (مهربانی) تربیت و بزرگ کردند تو نیز آنها را مورد رحم و شفقت خود قرار بده. (24: اسراء).

 پدر و مادر؛چه کسی می داند که پدر و مادر کیست؟

 پدر و مادر سبب خلقت انسان هستند و نسبت به او بی نهایت بخشنده و سخاوتمند، پدر با انفاق و مادر با به دنیا آوردن و مشقت هایی که در این راه متحمل می شود این احسان و سخاوت را به صحنه ظهور می رسانند.

 نعمت خلق و ایجاد از آن آفریدگار سبحان و نعمت تربیت و به دنیا آوردن از پدر و مادر است.

 عبد الله بن عباس رضی الله عنه می گوید: سه آیه قرآنی به همراه سه قرینه آمده است که هر یک از آنها بدون دیگری پذیرفته نمی شود:

 1ـ" اطیعو الله و اطیعو الرسول" (تغابن:12) هر کس از پروردگار اطاعت کند و از رسول اکرم (ص) اطاعت نکند این اطاعت از او پذیرفته نمی شود. 

 2ـ "و اقیموا الصلاة و آتو الزکاة"(بقرة:43) هر کس نماز بخواند اما زکات ندهد نمازش پذیرفته نمی شود.

 3ـ "ان اشکر لی و لوالدیک" (لقمان: 14) هر کس خداوند را شکر بگوید اما از پدر و مادرش تشکر نکند از او پذیرفته نمی شود.

 از این رو در کتاب خداوند متعال این اندرزها تکرار و بر نیکی به پدر و مادر و پرهیز از ترک آن تأکید و نسبت به بی ادبی به آنها هشدار داده شده است. خداوند متعال می فرماید:"تنها خداوند را بندگی کنید و هیچ کس را شریک او مسازید و به پدر و مادر خود نیکی کنید.(نساء:36) همچنین می فرماید:"و به انسان... 



:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 87
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : دو شنبه 8 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 سپاس و ستایش مخصوص ذات پاک و بی شریک الله است. درود و سلام بر آخرین فرستاده خداوند متعال.

 نعمت های خداوند جل و علا قابل شمارش نیست و عطایای او خارج از حساب است. از جمله این نعمت های بزرگ نعمت اولاد است. خداوند متعال می فرماید: " المال و البنون زینة الحیاة الدنیا " کهف/ 46

 عظمت این نعمت را کسی درک می کند که از داشتن آن محروم باشد. چنین فردی حاضر می شود اموال زیادی برای یافتن راه حلی جهت فرزند دار شدن صرف کند و مدت ها به انتظار بماند.

 این نعمت بزرگ امانت و مسئولیتی است که والدین در روز قیامت درباره آن مورد بازخواست قرار می گیرند. ارزش این نعمت زیبا هنگامی کامل می شود که با دین و اخلاق نیک همراه شود، در غیر این صورت فرزندان در دنیا و آخرت برای پدر و مادر مایه زیان و خسران خواهند بود.

 پیامبر گرامی اسلام می فرماید: کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته، فالإمام راع و هو مسئول عن رعیته والرجل راع فی أهله و هو مسئول عن رعیته" متفق علیه. (همه شما مسئولیت دارید و در قبال کسانی که تحت نظر شما هستند، مورد بازخواست قرار می گیرید. رهبر جامعه در قبال مردم آن مسئول است و مرد خانواده مسئول اعضای آن است.)

 این رعایا امانتی هستند که خداوند متعال نسبت به از بین بردن و سستی کردن در حفظ و نگهداری آنها هشدار می دهد. " ما این امانت را به آسمان ها و زمین عرضه کردیم و آنها از پذیرش مسئولیتش ابا کردند و ناتوانی خود را اعلام داشتند و این انسان بود که آن را به دوش کشید و انسان ستمکار و نادان است. احزاب/72.

 در آیه دیگری از قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید، خود و خانواده تان را از آتش به دور دارید. تحریم/6.

 ابن قیم رحمة الله علیه می گوید: ... بنابر این هر کس که... 

 



:: بازدید از این مطلب : 540
|
امتیاز مطلب : 80
|
تعداد امتیازدهندگان : 27
|
مجموع امتیاز : 27
تاریخ انتشار : یک شنبه 7 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

  

در يک اقدام تحريک آميز جديدى عليه اسلام، بندیکت شانزدهم پاپ رم، طي مراسم عشاء رباني عيد پاک سال ۲۰۰۸، در جلو همه جهانيان، اقدام به تعميد يک مصري مهاجر بنام مجدي علّام نمود. حقيقتا توصيف اين اقدام به “تحريک آميز” از خودم نيست، بلکه از مجله امريکايي نيوزويک است كه در تاريخ ۸/۴/۲۰۰۸ با تيتر “مسيحيان جنجالي وميانه روي اسلامي” آنرا تحريک آميز خواند، همچنين مجله واشنگتن پست در شماره آوريل ۲۰۰۸ يادآور شد که اين اقدام موجب تشديد تنش بين واتيکان و جهان اسلام خواهد شد.

 

 اوسرواتوري رومانو”OSSERVATORE ROMANO” مجله رسمي واتيكان در توضيح اين ماجرا گفت:” تعميد مجدي علام آزادي ديني را بصورتي آرام وآشکار تشديد نمود” سپس خاطرنشان نمودند که بندیکت نمي دانسته که اين اقدام موجب خشم مسلمانان مي شود، درست مانند دوسال پيش که پاپ در آلمان سخنراني تحريک آميزي را بر عليه مسلمانان ايراد نمود، وگفت که نمي دانسته که رسانه ها، آن رويداد را به تصوير مى کشند.(مثل اينکه با دوربين مخفي از او فيلم گرفته اند(!


البته اين اولين اهانت بندیکت نيست، سخنراني تحريک آميز دو سال پيشش -سال ۲۰۰۶- بر عليه اسلام را همه بياد دارند، که اسلام را به خشونت و بي منطقي متهم کرد!! پس از آن در آغاز سال ۲۰۰۷ در جلسه وزيران واتيکان، از مسلمانان خواست تا مانند مسيحيان، اسلام را با وارد کردن فلسفه يوناني، تغيير دهند.


پيشينه بندیکت قبل از رسيدن به مقام پاپي


پاپ که نام اصلي اش “جوزف راتزينگر” است، از پدري که در پليس “باواريا” بعنوان افسر، خدمت مي کرد، واز مادري بنام “ماريا” که پيشخدمت يک مشروب‌ فروشي بود، در آلمان متولد شد. وي بعنوان استاد الهيات در چند دانشگاه آلماني تدريس کرد، که به نظرات تندروانه اش شهرت پيدا نمود، تا آنجا که دانشجويانش به او لقب ” کاردينال زره پوش” دادند. سپس در سلسله مراتب کهنوت تا آنجا پيش رفت، که يکي از نزديکان پاپ سابق گرديد. در سال
۱۹۸۱م بعنوان رئيس کميته ي”عقيده أديان” انتخاب شد(نام معاصر با نام بدآوازه دادگاههاي تفتيش عقايد در قرون وسطي)، وبدين ترتيب لقب “بازرس بزرگ (1) را احراز نمود، واو.... 



:: بازدید از این مطلب : 575
|
امتیاز مطلب : 67
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 بسیاری از مسلمانان، با قلبهایی دردناک، دستپخت نماینده ی پارلمان هلند را که چند روز قبل بر روی اینترنت پخش شد دیدند. فیلم کوتاهی که "فتنه" نام داشت و سازنده ی آن سعی کرده بود با روشی گزینشی و قیچی کاری، قرآن را مورد حمله قرار دهد تا از این طریق مردم جهان را از نور هدایتی که از قرآن پرتوناک است دور کند و چه خیال باطلی است این خیال...

اما...
اینجا و پس از این فتنه لازم است چند مساله را فراموش نکنیم:

اول اینکه: هیچ نگرانی و ترسی متوجه قرآن نیست:
قرآن کریم به حفظ و عنایت الهی محفوظ است. محفوظ و دور از هرگونه باطل معنوی یا حسی و از نظر شرعی و مادی غیر ممکن است هرگونه تغییر یا تبدیلی متوجه آن شود مگر هنگام پایان کار جهان که قرآن بسوی پروردگار باز خواهد گشت. الله عزوجل می فرماید:
)إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ . لا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ) [فصلت:41 و 42
]
«كسانى كه به اين قرآن چون بديشان رسيد كفر ورزيدند [به كيفر خود مى‏رسند] و به راستى كه آن كتابى ارجمند است (41) از پيش روى آن و از پشت‏سرش باطل به سويش نمى‏آيد وحى اى است از حكيمى ستوده»
این از رحمت و احسان الله نسبت به بندگانش است که کتاب عزیزش را خود حفظ می کند و حفظ آن را بر عهده ی بندگانش نگذاشته بلکه خود آن را متکفل شده است:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ) [الحجر : 9].
(بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود)
اهل علم می گویند: ذکر در این آیه قرآن است و معنای حفظ در این آیه حراست قرآن از تغییر و تبدیل است. هیچ یک از کتاب های آسمانی از این چنین حفظی برخوردار نبوده اند و تصحیف و تغییر و تحریف، کم یا زیاد به آنها راه یافته است.
اما باقی ماندن این کتاب به دور از تمام انواع تحریف، با وجود انگیزه های ملحدین و باطل اندیشان در طول تاریخ، از بزرگترین معجزات قرآن است.
برای همین هدف (یعنی حفظ قرآن) خداوند بندگانی را برانگیخت تا به دفاع از آن برخیزند... 



:: بازدید از این مطلب : 509
|
امتیاز مطلب : 411
|
تعداد امتیازدهندگان : 367
|
مجموع امتیاز : 367
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 سالها از ظهور پيامبر رحمت و عرضه اسلام بر جهان مي گذرد و در اين مدت طولاني انسانهاي مواجه با اين حقيقت بزرگ به سه دسته تقسيم شده اند: دسته مؤمن، دسته كافر و دسته منافق.

مؤمنان همواره با جان و دل پذيراي اسلام بوده و براي انتشار آن بنا به ميزان ايمان و ظرفيتهاي خود كوشيده اند. و منافقان و كافران براي خاموش كردن اين نور از هيچ تلاشي دريغ نكرده اند و امروز كه هزار و چهارصد و بيست و نه سال، از آغاز اولين حكومت اسلامي مي گذرد باز هم شاهد تلاش اين دوگروه يعني منافقان و كافران براي جلوگيري از انتشار حقيقت و توحيد هستيم.
اما موضوعي كه من مي خواهم به آن بپردازم درباره كساني است كه روش شك اندازي و ايجاد شبهه را در پيش گرفته اند تا مسلمانان را نسبت به عقيده و دين خود متزلزل و مشتاقان درك حقيقت را منصرف سازند.

و اكنون كه به خاطر پيشرفت رسانه هاي گروهي همچون شبكه هاي ماهواره اي و اينترنت، سرعت انتشار آن چند برابر شده و گاه و بي گاه دلهاي مؤمنان را به درد مي آورد، بد نديدم كه درباره منشاء ،‌ اصول و مقاصد آن چند خطي مختصر با توفيق الله سبحانه و تعالي بنويسم...
هركس با دقت و عمق نظر نسبت به شبهه هايي كه امروزه در شبكه هاي ماهواره اي ، اينترنت يا هر وسيله ديگري، مطرح شده و توسط جاهلان به مسائل شريعت يا منافقان مشتاق به فتنه اندازي تكرار مي شود،‌نظر بيافكند به خوبي مي فهمد كه اين شبهه ها چيز جديدي نبوده و بلكه تكرار همان اقاويل سالهاي دارز است كه از مشركين مكه گرفته تا مستشرقين و ملحدين امروزي پيوسته با شيوه هاي جديد و رنگهاي متفاوت عرضه مي شود تا شايد بتواند قلبهايي را به بيراهه بكشاند.
براي واضح شدن بيشتر ماهيت اين شبهات ، مي توان سرفصل آنها را به صورت زير دسته بندي كرد:

1- ايجاد شك و ترديد در صحت عقيده اسلامي و مأخذ آن و همچنين شبهه نسبت به دريافت وحي توسط رسول الله صلي الله و عليه وسلم ،‌كه خداوند متعال آنرا از زبان مشركين مكه در آيه هاي... 



:: بازدید از این مطلب : 467
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

    افغانستان طی چند دهه اخیر دچار جنگ های گوناگون خارجی و داخلی قرار گرفته که این شرایط باعث دگرگونی های بیشماری در تمام عرصه ها شده از جمله باعث سقوط سطح علم و دانش دینی و فرهنگی در میان مردم این کشور شده و هر نسل از نسل قبلی کم علم تر و کم فرهنگ تر و همچنان بی علم تر در عرصه امور دینی خویش به بار آمده اند و بخصوص طی این چهار سال حکومت دموکراسی بی قید و شرط فعلی كه جوانان و امور و فرایض دینی خود را چنان به حاشیه برده اند که در طول تاریخ اسلام ملت ما شاهد چنین چیزى نبوده است.

 

  جوانان فعلی ما غرق در تقلید از کار های منفی بی سر و پای کشور های اروپائی شده اند كه گاهى  در امور مدهاى روزانه از اروپا یک قدم جلو تر رفته اند، در حالى كه دربالا بردن سطح دانششان هیچ توجهى نكرده اند و روز به روز از راه دین و فرایض دینی خویش فاصله گرفته وآنرا به فراموشی سپرده اند.

 

  نا گفته نماند که در این امر دست بیگانگان و دست دشمنان دین اسلام دخیل است و مؤسسات خارجی که بنام کمک داخل کشور ما شده اند اکثر انها هدف شان دور ساختن نسل جوانان ما از دین اسلام است و با دادن پول دل دختران و پسران جوان و پاک دامن ما را چنان غرق دنیا ساخته اند که فرق میان حلال و حرام را رعايت نميكنند و صرفا در فکر این هستند که  باید زبان انگلیسی بخوانند و بس، و کتاب و زبان انگلیسی برایشان مهمتر از کتاب آسمانی شده است و از صبح تا شام در تلاش آموختن زبان انگلیسی هستند و همین دست بیگانه گان باعث شده که اگر یک پسر بچه خرد سال که به زبان مادری خود هنوز مسلط کامل ندارد و درست صحبت نميكند ولی... 



:: بازدید از این مطلب : 496
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : شنبه 28 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

  

اشاره: در عصر حاضر که جهان از نظر ارتباطات به دهکده کوچکی تبدیل شده است، راههای مختلفی برای تبلیغ دین اسلام وجود دارد. اینترنت یکی از وسائل ارتباطی است که در این راستا می‌توان از آن به نحو احسن استفاده نمود. هر چند در بادی امر چگونگی تحقق این مسأله برای مردمی که با اینترنت سر و کار ندارند دور از ذهن به نظر می‌رسد، اما غیر ممکن نیست. این را از سرگذشتهای تازه مسلمانانی که بدین وسیله توانسته‌اند به دین اسلام مشدف شوند، می‌توان فهمید. ذیلاً نامۀ اینترنتی  یکی از خواهرانی را که در سن 21 سالگی به دین اسلام مشرف شده و شرح اسلام خویش را در آن بیان کرده است، برای شما بازگو می‌کنیم...

در ابتدا بگویم چیزی که من الان به آن رسیده‌ام بر گرفته از یک حالت اهمال و بی مبالاتی است. داستان زندگی من از زمانی شروع می‌شود که هنوز به دنیا نیامده بودم، پدر ومادرم هر دو در یکی از کشورهای اروپایی دانشجو بودند. نقطه اشتراک آنها فقط عربی بودن آنها بود، به خاطر همین وقتی که در دوران تحصیل، پدر مسلمانم از مادر مسیحیم خواستگاری می‌کند، یک از شروط او ترک دین سابق خویش وروی آوردن به اسلام بعد از ازدواج است. مادرم نیز ظاهراً قبول می‌کند و ازدواج آنها در اروپا سر می‌گیرد. هنوز شش ماه از ازدواج نگذشته که مشکلات، تازه شروع می‌شود. مادرم اسلام را به عنوان دین نمی‌پذیرد و پدرم نیز تصمیم می‌گیرد او را طلاق دهد، چون یکی از شروط او از اول اسلام آوردن مادرم بوده است. در این ایام که پدر و مادرم از هم جدا شدند، مادرم حامله بوده و مجبور می‌شود به کشورش باز گردد. وقتی بدنیا می ‌آیم پدرم خیلی اصرار می‌کند که حضانت مرا به عهده بگیرد، اما عاطفه و احساس مادرانه مانع می‌شود که من به پدرم سپرده شوم وبعد از اصرار فراوان، پدرم نیز موافقت می‌کند و مرا نزد مادر مسیحیم می‌گذارد. ارتباط من و پدرم در حد پولهایی... 



:: بازدید از این مطلب : 413
|
امتیاز مطلب : 50
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

  

اشاره: در عصری که غرب برای تخریب چهره اسلام از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند، و همواره اسلام را دینی مرتجع و تروریستی معرفی می‌کند، بسیاری از غربیان را می‌بینیم که ازروی فهم و علاقه و خرسندی کامل به دین اسلام روی می‌آورند، وآن را دین صلح ومحبت می‌نامند. مرکز اعلان اسلام برای خارجیان که چند ماهی است در دانشگاه الازهر تأسیس شده است و شیخ فرحات المنجی بر آن نظارت دارد، شاهد اسلام آوردن عدۀ زیادی از خارجیانی است که با علاقۀ فراوان اسلام را دین فطرت می‌نامند، و معتقدند که اسلام بر تعاون بین ملتها تأکید می‌ورزد و چیزی است که انسان را از پستی و رذالت به عالی‌ترین درجات انسانیت سوق می‌دهد.

یورباناتونی یکی از کسانی است که به این مرکز آمده تا مسلمان شدن خود را اعلام کند. او بعد از شش ماه مطالعه و تحقیق به دین اسلام گرویده است. بعد از اسلام نیز با یکی از جوانان مسلمان ازدواج کرده است. یوربانا (که بعد از اسلام خود را لیلی نامیده است) در این باره می‌گوید: «اسلام برای حقوق زنان خیلی اهمیت قائل شده است. ما در ایتالیا بر اساس اطلاعات غلطی که رواج دارد فکر می‌کردیم اسلام به زن ظلم می‌کند و او بعد از مرد در درجه دوم قرار دارد، ولی من به هنگام تحقیق در مورد دین اسلام علی‌الخصوص تفحص در مورد زنان به این واقعیت پی بردم که اسلام شخصیت زن را حفظ می‌کند، و او را از سقوط و بی احترامی نجات می‌دهد، و حقوق مالی او مستقل از حقوق شوهرش می‌باشد. و برعکس آنچه در غرب رواج دارد، می‌تواند نام خانوادگی پدرش را حتی بعد از ازدواج روی اسم خود باقی بگذارد. اما در غرب زن را با نام خانوادگی شوهرش... 



:: بازدید از این مطلب : 507
|
امتیاز مطلب : 44
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

  

اشاره: یکی از عواملی که در پیشرفت اسلام در سایر نقاط جهان مؤثر بوده اخلاق خوب است. بازرگانانی که برای تجارت به کشورهای دور دست سفر می کرده‌اند، با اخلاق اسلامی که از خود نشان می‌دادند (حتی در تجارت) سبب هدایت عدۀ بیشماری از مردم آن دیار می‌شدند. در سرگذشت این زن آمریکایی چیزی که نباید از آن غافل بود ابتدا توفیق الهی  و سپس اخلاق خوب خواهران مسلمان را می‌توان از دلایل هدایت او برشمرد؛ چرا که اگر آنها او را از خود طرد می‌کردند یا به او بدرفتاری می‌کردند، سبب ایجاد ذهنیت منفی نسبت به اسلام و مسلمین در او می‌شدند...

من از پدر و مادری مسیحی در ایالت کالیفرنیای آمریکا به دنیا آمده‌ام. مادرم طوری مرا تربیت کرده بود که مجبور بودم هر یکشنبه به کلیسا بروم. در روزهای یکشنبه تنها اهنگی که مجاز بود نواخته شود، موسیقی انجیل بود. من هیچوقت از کلیسا خوشم نمی‌آمد؛ کسانی که به آنجا می‌آمدند فکر می‌کردند آنجا بهترین مکان برای نشان دادن آخرین مد لباسهایشان است، به همین خاطر نیز جدیدترین و بهترین لباسهایشان را می‌پوشیدند تا از همدیگر عقب نمانند. بعد از آنکه مردم وارد کلیسا می‌شدند بر روی نیمکتهایی که در دو طرف تعبیه شده بود می‌نشستند و به تک تک افرادی که از در وارد می‌شدند خیره می‌شدند، من می‌دیدم وقتی شخصی وارد کلیسا می‌شد مردم به هم سقلمه می‌زدند و توجه همدیگر را به او جلب می‌کردند سپس پشت سر آن شخص بد گویی می‌کردند، یا اینکه طوری او را نگاه می‌کردند که بینی‌هایشان رو به بالا قرار می‌گرفت. بعد از اینکه همه سر جایشان قرار می‌گرفتند، برنامه شروع می‌شد. اکنون نوبت پدر روحانی بود که موعظه را شروع کند. او ابتدا به صورت آرام و آسان شروع می‌کرد، همچنان که به پیش می‌رفت انجیل را به شدت با دست می‌فشرد و حسابی عرق خودش را در می‌آورد، مردم نیز همراه او شروع می‌کردند و با صدای بلند مناجات می‌خواندند. بعد از اینکه احساسات مردم بدین صورت تحریک می‌شد آنها.... 



:: بازدید از این مطلب : 351
|
امتیاز مطلب : 45
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 نام من رقیه مقصود است، البته قبل از مشرف شدن به اسلام نامم روزلین روشبروک بود. در شهر کنت در جنوب انگلستان بدنیا آمدم. هم اکنون نیز مدیر قسمت پژوهشهای اسلامی در دبیرستان پسرانه در شهر «هل» می باشم. یک ازدواج ناموفق با مردی شاعر به نام «جورج کیندریک» داشتم که دو فرزند هم از او دارم، اما بعد از بیست و سه سال طلاق گرفتم. بعد از آن بود که به اسلام مشرف شدم و با فردی مسلمان ازدواج کردم. از وقتی به خاطرم هست پدر و مادرم را مقید به دین نیافتم، اما آنها مرا به مدرسه‌ای فرستادند که تحت نظر مستقیم کلیسا اداره می‌شد تا با مبادی دین مسیحیت آشنا شوم و ارتباط ناگسستنی با آن پیدا کنم. واحد تعلیمات دینی در مدرسه از محبوبترین واحدهای درسی برایم به شمار می‌رفت، به خاطر همین نیز فارغ التحصیل رشته علوم دینی از دانشگاه شهرمان می‌باشم. در مدرسه هیچ ارتباطی با پسرها نداشتم اما وقتی وارد دانشگاه شدم کمی منحرف شدم، سیگار می کشیدم، مشروب می‌خوردم و در جلسات رقص و پایکوبی شرکت می‌کردم، حتی دوست پسر هم داشتم. وقتی که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم با جورج که یکی از همکلاسیهایم در دانشگاه بود ازدواج کردم، با اینکه بیست و سه سال از ازدواجمان می‌گذشت اما هرگز در زندگی احساس خوشبختی نمی‌کردم، سرانجام نیز به بهانه اینکه نمی‌توانیم همدیگر را درک کنیم طلاق گرفتم. بعد از آن برای اینکه بتوانم اجاره خانه ماهیانه‌ام را بپردازم تصمیم گرفتم چند باب از اتاقهای خانه‌ام را به دانشجویان که در بینشان دانشجویان مسلمان نیز بودند، اجاره بدهم. البته بخاطر رشته‌ای... 



:: بازدید از این مطلب : 358
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : سه شنبه 24 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 بسم الله الرحمن الرحیم


اشتباه بشریت از زمانی شروع شد که گمان کرد تنها با تکیه بر اندیشۀ بشری خواهد توانست مدینۀ فاضلۀ مورد نظر مصلحان و خیرخواهان جامعۀ بشری را بسازد.


بله عزیزان! تمدنی که بدون عقیدۀ صحیح و دین و بر اساس دشمنی با برنامه ها و قوانین خداوندی بنا نهاده شود سرانجام نافرجامی خواهد داشت. و شاعر چه زیبا گفته است:

خشت اول گر نهد معمار کج       تا ثریا می رود دیوار کج

آری!غرب، تمدن و پیشرفت خود را بدون رابطه با برنامۀ خداوندی آغاز کرد و خشت زیربنایی این تمدن کج و معوج گذاشته شد و به همین دلیل امروزه نشانه های فروپاشی و از هم پاشیدگی این تمدن پوشالین، پرزرق و برق، فریبنده و توخالی روزبه روز آشکارتر می شود.

هرچه بر تعداد مطب های روانپزشکی و کتابهای روانشناسی در دنیای غرب افزوده می شود، آمار خودکشی، امراض روحی، فقدان آرامش، سرگردانی و احساس پوچی نیز افزایش می یابد.زیرا روانشناسی بر تفکر بشری استوار است و علم بشری محدود است.خداوند می فرماید:

« وما أوتیتم من العلم إلا قلیلا» (اسراء:85)
و داده نشده است به شما از علم، مگر اندکی (وعلم شما انسانها با توجه به گسترۀ کل جهان و علم لایتنهایی خداوند سبحان، قطره ای به دریا هم نیست.)

بدیهی است خداوند خالقی که انسان را آفریده ، بهتر خواسته ها و نیازهای او را میداند و اینکه چه راهی ضامن سعادت و خوشبختی اوست. همانطور که خداوند می فرماید:

«ألا یعلم من خلق وهو اللطیف الخبیر» (ملک:14)
مگر کسی که [انسانها را] می آفریند [حال و وضع ایشان را] نمی داند، حال اینکه او دقیق و باریک بین بس آگاهی است؟!

پس برای رسیدن به خوشبختی چاره ای جز بازگشت به برنامۀ خدایی و تسلیم شدن و پیروی از آن وجود ندارد و هیچ راه دیگری برای رسیدن به سعادت غیر از تن در دادن به هدایت خداوندی و دین خدا وجود ندارد.

بر همین اساس بنده برآن شدم تا مطالبی را از یکی از کتابهای نویسنده و دعوتگر مسلمان عرب دکتر عائض القرنی (1) بصورت سلسله وار به فارسی برگردانم. در این کتاب دکتر عائض القرنی چراغهایی را برای رسیدن به خوشبختی واقعی و آرامش حقیقی فراراه ما قرارداده است و از آنجاییکه.... 



:: بازدید از این مطلب : 308
|
امتیاز مطلب : 35
|
تعداد امتیازدهندگان : 14
|
مجموع امتیاز : 14
تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 فضايلي هستند كه به وسيله آن دلها مهربان و عيب ها پوشیده می گردند و لغزش ها از بین می روند این صفات تأثیری فوری و به سزایی بر دلها دارد. پس ای عزیز شتاب کن و با به کارگیری این صفات دلها را به دست آور و برای رسیدن به این هدف با طلب یاری از پروردگار تلاش کن.

 

روش اول: تبسم

 

گفته اند تبسم مانند نمک در غذا با ارزش است و سریع ترین روش برای به دست آوردن دلها محسوب می شود، علاوه بر این ها عبادت و صدقه نیز هست . تبسم به روی برادرت صدقه است. ترمذی از عبد الله بن حارث روایت کرده است که هیچ کس را ندیده ام که به اندازه رسول الله صلی الله علیه و سلم تبسم کند.

 

روش دوم: پیش قدم شدن در سلام گفتن

 

همچون تیری است که به قلب های تیره اصابت و آن را شکار می کند. اما بهترین روش آن است که با گشاده رویی، استقبال گرم و فشردن دست همراه باشد که این اقدام بسیار با ارزش است. عمرالندی می گوید:"با ابن عمر بیرون رفتیم هر کوچک و بزرگی را که می دید به آن سلام می کرد." حسن بصری می گوید:"دست دادن مودت را افزایش می دهد". پیامبر صلی الله علیه وسلم می فرماید:" هیچ عمل خوبی را بی ارزش ندانید حتی اگر آن عمل برخورد با برادرت با روی گشاده باشد. در الموطأ از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده است که فرمود:"دست بدهید تا کینه از بین برود و هدیه دهید تا عزیز شوید و دشمنی را از بین ببرید. ابن عبد البر گفته است که همه اینها به روی گشاده مربوط می شود.

 

روش سوم: هدیه

 

تأثیر شگفتی دارد و گوش و چشم و قلب را مسحور می کند. هدیه دادن در مناسبت ها و روزهای دیگر امری پسندیده است منوط به اینکه به اندازه توانایی فرد باشد. ابراهیم الزهری می گوید:" هدایای پدرم را بیرون آوردم به من امر کرد که اسامی خویشاوندان و دوستانش را بنویسم من نیز نوشتم سپس به من گفت آیا کسی مانده است که نامش را فراموش کرده باشیم؟ گفتم: نه، گفت: چرا، با مردی برخورد کردم که به گرمی به من سلام کرد و... 



:: بازدید از این مطلب : 292
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 13
|
مجموع امتیاز : 13
تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 محمد، نامي است كه طنينش از كران تا كران عالم را فرا گرفته و هر لحظه بر زبان هزاران و بلكه ميليونها انسان جاري مي‌گردد. محمد، نامي است كه در بهترين و مقدس‌ترين كتابها آمده است. آري! محمد، همان كسي است كه پروردگار جهانيان و فرشتگان آسمان بر او درود مي‌فرستند. محمد همان كسي است كه هرگاه مؤمنان، يادش مي‌كنند، بر او صلوات مي‌فرستند: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً (احزاب:56) «خداوند و فرشتگان بر پيغمبر درود مي‌فرستند. اي مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستيد و چنانكه بايد سلام بگوييد (و رهنمودهاي او را بپذيريد)».

محمد، همان كسي است كه وقتي نعمت‌هاي الهي را برمي‌شماريم، او را در رأس نعمت‌هاي خداوند مي‌بينيم و مشاهده مي‌كنيم كه او و آموزه‌هايش، والاترين نعمت خدا بر بندگان هستند: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ  (انبياء:107) «ما، تو را جز به عنوان رحمتي براي جهانيان نفرستاده‌ايم».

وقتي انسان‌هاي دلسوز و غمخوارگان امت‌ها را به ياد مي‌آوريم، محمد رسول اللهr را برجسته‌ترين فردي مي‌يابيم كه نسبت به انسانيت، دلسوز و شفيق بوده است: لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (توبه:128) «بي‌گمان پيغمبري (به نام محمد) از خود شما (انسان‌ها) به سويتان آمده است؛ هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد، بر او سخت و گران مي‌آيد. او به شما عشق مي‌ورزد و به هدايت شما، اصرار دارد و نسبت به مؤمنان داراي محبت و لطف فراوان و بسيار مهربان است».

ثبات و پايداري بر اصول و مبادي، ويژگي اساسي انسان‌هاي راستين و صادق است و محمد(ص)  در زمينه‌ي ثبات و پايداري بر اصول و مبادي حق، سرآمد همگان مي‌باشد و چرا چنين نباشد كه خداوند متعال به او فرموده است: فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ  (هود:112) «پس همانگونه كه فرمان يافته‌اي، استقامت و پايداري كن».

محمد سرآمد هستي و نمونه‌ي برجسته‌ي آن مي‌باشد كه خداوند، او را.... 



:: بازدید از این مطلب : 255
|
امتیاز مطلب : 32
|
تعداد امتیازدهندگان : 12
|
مجموع امتیاز : 12
تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 به هوش باش!

 

1. خواهرم! بر حذر باش که گرگ هایی در لباس انسان در کنار تلفن ها کمین کرده اند!

 

2. خواهرم! از غیبت، سخن چینی، ناسزاگویی، لعن، دعای ممنوع (شر) بپرهیز و به یاد داشته باش که یکی از علت هایی که زنان زیادی را به دوزخ می کشاند، همین امور است.

 

معاذ بن جبل رضی الله عنه به رسول خدا صلی الله علیه و سلم گفت: آیا ما درباره گفته هایمان هم باز خواست می شویم؟! رسول الله صلی الله علیه و سلم فرمود: وای بر تو، ای معاذ؛ آیا چیزی غیر از زبان هم مردم را در آتش دوزخ گرفتار می کند و سبب می شود که آنان با صورت های خود به سوی آتش کشیده شوند؟!

 

3. خواهرم! به هوش باش که به تن کردن روپوش های تزیین شده در ملاء عام از سوی علمای دینی تحریم شده است، زیرا این گونه لباس ها، حجاب مشروع به شمار نمی آید و نه تنها بدن را نمی پوشاند، بلکه آن را بیشتر نمایان می کند و یکی از علت های اصلی فتنه و فساد است.

 

4. خواهرم! از پوشیدن لباس های تنگ، کوتاه و شفاف و غیر شرعی دوری کن که انسان را به آتش جهنم گرفتار می کند.

 

5. خواهرم! به هوش باش که هر کس خادم یا راننده را به خانه خود می آورد، سبب ویرانی خانه می شود.

 

6. از گوش دادن به سخنان و موسیقی حرام بپرهیز و همه اندام های خود را از آنچه خداوند متعال حرام کرده است، دور بدار، زیرا آنها روز قیامت علیه تو شهادت و گواهی خواهند داد.

 

7. از مطالعه مجلات غیر اخلاقی که جامعه را به فساد می کشاند و با فضایل و ارزش های ایمانی جامعه جنگ و دشمنی می کند، دوری گزین.

 

8. از دوستان و همنشین بد بر حذر باش، زیرا نه سود... 



:: بازدید از این مطلب : 297
|
امتیاز مطلب : 38
|
تعداد امتیازدهندگان : 16
|
مجموع امتیاز : 16
تاریخ انتشار : جمعه 13 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 اشاره: بین شک و یقین مسافتها فاصله وجود دارد اما بین خیر و شر فاصله، چند قدمی بیش نیست. مری واتسون که به فضل و رحمت الهی به دین اسلام گرویده است در عین حالیکه در یکی از دانشگاههای فیلیپین در رشته الهیات و معارف دین مسیحیت تدریس می‌کرده، مبلغ و کشیش نیز بوده است. اما هم اکنون به یک دعوتگر زن اسلامی تبدیل شده است و دعوت خود را از مرکز رسیدگی به امور مهاجران خارجی در منطقه قصیم عربستان شروع کرده است...
من در ایالت اوهایو آمریکا به دنیا آمده‌ام. قبل از اسلام نامم مری بود. دارای هفت فرزند دختر و پسر از یک همسر فیلیپینی هستم. دوران جوانیم را بیشتر در حال سفر بین لس‌آنجلس و فیلیپین گذرانده‌ام. بعد از اسلام اسمم را به خدیجه تغییر داده‌ام چون که حضرت ام‌المؤمنین خدیجه (رضی الله عنها) وقتی با پیامبر (صلی الله علیه و سلم) ازدواج کرد بیوه بود و 40 سال داشت، من هم بیوه بودم و وقتی مسلمان شدم 40 سال داشتم؛ در کل شخصیت حضرت خدیجه (رضی الله عنها) نزد من از جایگاه والایی برخوردار است زیرا اولین بار که وحی بر پیامبر (صلی الله علیه و سلم) نازل شد او بود که ایشان را پشتیبانی کرد و بدون هیچ تردیدی به او قوت قلب داد، به این خاطر شخصیت او را بسیار دوست دارم. من فارغ التحصیل دانشگاه آمریکا و همچنین دارای مدرک از دانشگاه فیلیپین در رشته الهیات مسیحی هستم و در عین حال در هر دو دانشگاه به عنوان استاد حضور داشتم؛ یعنی به طور همزمان یک استاد الهیات و سخنران، همچنین کشیش و مبلغ دینی بودم. به همین خاطر در رادیو برای تبلیغ مسیحیت نیز مشغول به کار بودم، و علاوه بر آن به عنوان مهمان در برنامه‌های مختلف تلویزیونی حضور می‌یافتم و البته قبل از هدایتم، مقالاتی بر ضد اسلام هم نوشته‌ام که امیدوارم خدا مرا ببخشد. واقعاً متعصب بودم. اما نور ایمان از کجا بر دل من تابیدن گرفت؟ در یکی از مسافرتهایم که به عنوان یک مبلغ دینی برای سخنرانی در یکی از کنفراسها دعوت شده بودم، یکی از کسانی که در آنجا حضور داشت توجه مرا به خود جلب کرد، او یک استاد سخنران فیلیپینی بود که البته از یکی از کشورهای غربی به آنجا آمده بود تا سخنرانی کند. بعد از کنجکاوی بسیار فهمیدم که او مسلمان شده است اما کسی از اسلام آوردنش خبر ندارد. بعد از اینکه اولین بار در مورد اسلام از زبان او شنیدم؛ سؤالهای زیادی ذهن مرا به خود مشغول کرد. اینکه چرا مسلمان شده است؟ به یاد یکی از دوستان قدیمی‌ام افتادم که فیلیپینی بود و مدتی را در عربستان گذرانده بود، او هم مسلمان شده بود. نزد او رفتم و از او در مورد اسلام سؤالاتی نمودم. اولین سؤال من در مورد چگونگی رفتار با زنان بود، چون بر اساس آنچه ما آموخته بودیم زنان مسلمان از پایین‌ترین حقوق اجتماعی برخوردارند و البته این عقیدۀ اشتباهی بود. همچنان که فکر می‌کردم اسلام به مرد اجازه می‌دهد تا همسرانشان را کتک بزنند و ...



:: بازدید از این مطلب : 107
|
امتیاز مطلب : 68
|
تعداد امتیازدهندگان : 26
|
مجموع امتیاز : 26
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 حمد و سپاس مخصوص پروردگار بخشاینده توبه پذیر و بسیار کیفر دهنده است که معبودی جز او نیست و سرنوشت همه به دست اوست و سلام و درود بر رسول الله رحمت جهانیان محمد و بر اهل بیت و همه یارانش و بعد:

 

گشودن در توبه به سوی بندگان از بزرگ ترین نعمت های الهی محسوب می شود و الله باری تعالی آن را چراغی قرار داده است برای دل های شکسته و اشک های خشکیده تا راه خود را به وسیله آن پیدا کنند.

 

خداوند عز وجل می فرماید:"به بندگانم بشارت بده که من بخشاینده مهربان هستم.{حجر:49} خداوند متعال همچنین می فرماید:"بدرستی که الله توبه کنندگان و پاکان را دوست می دارد.{بقره :222}

 

الله تعالی در آیه 31 سوره نور به توبه و بازگشت تشویق می کند و می فرماید:"ای مؤمنان همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید".

 

در حدیث صحیحی که امام مسلم روایت می کند، آمده است: حضرت محمد (ص) فرمود:"خداوند شب هنگام آماده پذیرش توبه گناهکاران روز است و روز منتظر توبه گناهکاران شب می ماند تا آنکه خورشید غروب کند."

 

پیامبر رحمت (ص) که خداوند گناهان گذشته و آینده او را بخشیده است می فرماید:"ای مردم با توبه به سوی خدا بازگردید و از او طلب آمرزش کنید، من شبانه روز صد بار توبه می کنم.(به روایت مسلم)

 

برادر عزیزم! فضل و بخشش الهی در حق فرد توبه کننده بسیار زیاد است پیامبر (ص) می فرماید که فرد توبه مانند کسی است که گناه نکرده باشد.

 

برادر مسلمانم هوی و هوس و خواهش های نفسانی تو را به خود مشغول نکند که رسول اکرم (ص) نیز به این امر هشدار داده و فرموده است: همه امتم وارد بهشت می شوند جز کسی که سرکشی می کند، گفتند: یا رسول الله چه کسی سرکشی می کند. پیامبر (ص) فرمود: "هر کس از من اطاعت کرد وارد بهشت می شود و هر کس از اطاعت من سر باز زند سرکشی کرده است".

 

در این حدیث بهشت به همه مسلمانان بشارت داده شده است جز گروهی که نمی خواهند به آن وارد شوند و از ورود به آن ابا می ورزند، راه رسیدن به آن را نمی شناسند و برای ورود به آن سستی می ورزند و متاع فانی دنیوی را بر نعمت های جاویدان بهشت ترجیح می دهند.

 

از این رو برادرم، در راه توبه جدی باش و در این کار شتاب کن؛ زیرا برای بنده استراحتگاهی جز زیر درخت طوبی و برای عاشق آرامشی جز در روزی که پاداش داده می شود، وجود ندارد؛ پس برای توبه کردن شتاب کن و از خواب غفلت بیدار شو و بدان بهترین روز تو روزی خواهد بود که به سوی الله عز وجل باز می گردی؛ این راه را باور کن و در آن ثابت قدم باش. رسول اکرم (ص) فرموده است:"خوشحالی خداوند نسبت به توبه بنده اش مانند کسی است که در بیابانی با مرکبش حرکت می کند؛ مرکب از دستش رها می شود و آب و غذا را نیز با خود می برد. هنگامی که از یافتن آن ناامید می شود به زیر سایه درختی پناه می برد و در زیر آن دراز می کشد. در حالی که ناامید است ناگهان مرکبش را در کنارش می بیند. افسارش را در دست می گیرد و از فرط خوشحالی می گوید: بار پروردگارا تو بنده من و من پروردگار تو ام که از خوشحالی این اشتباه را مرتکب می شود. (به روایت مسلم)

 

برادر مسلمانم یحیی بن معاذ (رض)می گوید: از بزرگ ترین جهل ها آن است که به انجام گناه اصرار بورزی و بدون احساس پشیمانی امید به عفو داشته باشد. انتظار داشته باشی که بدون اطاعت به قرب الهی برسی . توقع کاشت میوه بهشت با دانه جهنم را داشته باشی. بخواهی با گناه به جایگاه اطاعت کنندگان نایل شوی. انتظار داشته باشی بدون کار مزد بگیری و با افراط در گناه امید واهی به الله عز وجل ببندی . هر کس خواهان بهشت باشد از شهوات دست می کشد و هر کس از آتش جهنم بترسد از گناهان دوری... 



:: بازدید از این مطلب : 87
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 بانوی مسلمان ژاپنی - Nakata Khaula
در آن زمان که تازه به اسلام گرویده بودم، بحث‏هاى جدى درباره دختران محجبه در مدارس فرانسه وجود داشت که هنوز هم وجود دارد. اکثریت بر این نظر بودند که مسئله حجاب، خلاف این اصل را ثابت مى‏کرد که مدارس دولتى فرانسه باید نسبت به مذهب دانش‏آموزان بى‏تفاوت باشند و حتى من، به عنوان یک غیرمسلمان، مى‏اندیشیدم که چرا باید چنین وسواسى درباره موضوعى کوچک - روسرى دانش‏آموزان - وجود داشته باشد.

این احساس، همچنان در میان غیرمسلمانان به قوت خود باقى است که زنان مسلمان، پوشش اسلامى بر تن مى‏کنند؛ تنها به این دلیل که مجبور به اطاعت از سنت‏ها هستند و بنابراین، حجاب، نماد ظلم و ستم است. از این رو، استقلال و آزادى زنان، میسر نخواهد شد؛ مگر با برداشتن حجاب.

چنین درک ناپخته‏اى در میان مسلمانان کم‏اطلاع یا بى‏اطلاع از اسلام هم وجود دارد. این افراد، چنان به التقاط دینى و سکولاریسم خو گرفته‏اند که از درک این مطلب که اسلام دینى جهانى و جاودانى است، ناتوانند. این در حالى است که زنان غیرعرب، در سراسر دنیا، به دین اسلام مى‏گروند و حجاب را به عنوان یک شرط مذهبى مى‏پذیرند و نه به خاطر برداشتى نادرست از سنت. من هم نمونه‏اى از این زنان هستم. حجاب من، نه بخشى از هویت سنتى یا نژادى من است و نه معنایى سیاسى یا اجتماعى دارد؛ بلکه حجاب من، تنها و تنها، هویت مذهبى من است.

من پیش از آن‏که در پاریس دین اسلام را برگزینم، حجاب را در حد خودم رعایت مى‏کردم. شکل حجاب، بسته به کشورى که فرد در آن زندگى مى‏کند و یا میزان آگاهى او از اسلام، متغیر است. در فرانسه، من تنها شالى بر سر مى‏گذاشتم که از نظر رنگ، با دیگر لباس‏هایم متناسب بود. این ترکیب، تقریباً مُد به حساب مى‏آمد. اکنون که در عربستان سعودى هستم، چادر سیاه سرتاسرى بر تن مى‏کنم که حتى چشمانم را هم مى‏پوشاند. به این ترتیب، من حجاب را از ساده‏ترین شکل تا کامل‏ترین آن، تجربه کرده‏ام. واقعاً معناى حجاب چیست؟ با وجود این‏که کتاب‏ها و مقاله‏هاى زیادى درباره حجاب نگاشته شده، اما تمام آنها، نگرش افرادى است که از بیرون به این قضیه نگاه مى‏کنند. من امیدوارم 



:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 این مطلب در بر گیرنده موضوعاتی است که همه ما میدانیم و قلب ما تصدیق میکند و به زبان اقرار میکنیم که این یک کار غلط است ولی برای جلوگیری از آن هیچ اقدامی نمیکنیم .

 

     دین اسلام دینی است که در تمام امور و در تمام مسائل سهولت میاورد و مشکلات را در هر موضوعی که باشد از سر راه مردم دور کرده و مردم را به زندگی راحت و بدون هیچ تشویش دعوت میکند، این دین یک تحفه بی نهایت گرانبهای خداوند است که به حبیب خــــود و امت وی عطا نموده است . دین اسلام مکمل ترین دین در تمام جهان است چنانچه حضرت محمد صلى الله عليه و سلم در آخرین خطبه خویش میگوید که با تکمیل شدن قرآن مجید و با عطا کردن دین مکمل اسلام وظیفه خویش را به پایان رسانیده ام و تا زمانی که به کتاب خداوندی و احادیث من چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید، و ملت افغانستان از اوایل دوران ظهور اسلام به این دین پاک روى آورده و به خاطر همین دین پاک ملیونها شهید داده و باز هم خواهد داد.

 

   اما گاهى بعضی از مشکلات در زندگی، خانواده، محیط، و جامعه ما به وجود میاید که از نادار شدن و قرضدار شدن گرفته، و تا به قتل و کشتار خاتمه میابد همه و همه از نادانی و بیخبربودن ما از دین اسلام و از بیسوادی خود و پیروی از عنعنات قدیمی و قومی ما بجای پیروی درست از دین اسلام سر چشمه میگیرد، که از جمله صرفا چند نمونه آنرا یاد آور میشویم که اکثرا خلاف احکام دین مبین اسلام است:

 

گرفتن جبری زن بیوه برادر خود، عروسی جبری دختران خُرد سال با مردان مُسِن و پیر صرفا بخاطر پول که خود هم فساد اخلاقی را به بار آورده و اکثرا منجر به خودکشی ها میشود، گرفتن شیر بها و طویانه های بی نهایت زیاد که خود فقر و تنگدستی را به بار میاورد، عروسی های پر مصرف، دادن دخــــــــــتــــــر به نام ( بدی ) ، گرفتن نظر های پر مصرف و بی مورد بنام این و آن ، بردن جبری عیدی و براتی و ...  در زمان نامزدی، و مهمتر از همه در مورد کسی که یکی از اعضای فامیل وی وفات میکند، و مرده دار بیچاره که پول نان خشک فامیل خود را ندارد و شاید همین شخص که وفات کرده تنها نان آور شان بوده، باید در همان لحظات اول تمامى اقارب را دعوت کند و غذاى كامل را برای همه آماده كند، و بعدا حلواى پیش جنازه، پول اسقات، اســــپـند بعد از جنازه، گذاشتن سنگ در بستر خواب شخص مرده، دادن انگشتر طلا و یک دست لباس نو برای مرده شور، دادن هفت دست لباس زنانه، هفت بسته تار و سوزن، هفت انگشتر و هفت شانه به دیگران، مدت سه روز به تمام اقارب غذاى كامل دادن، بعدا مدت چهل روز در هرروز پنجشنبه تمامى اقارب باید جمع شوند و چندین نوع غذا برایشان تهیه شود که (به اعتقاد ايشان) ثواب دارد، و در روز چهل ام بيشتر از روزهاى پيشين باید مصرف کند چون ( هلاک ) مرده خوانده میشود ، بردن میوه بالای قبر بعد از چهل روز، بعداً در هر عید و برات و دیگر روز های خوشی همه اولا به خانه آنها رفته و بنام  فاتحه زخم شان را تازه کرده و خوشی شان را به غم بدل نمایند.

 

     دین اسلام که بی شک دین پاک، كامل، راحت و آسوده گی است پس اینهمه بدعت در کجای قرآن... 



:: بازدید از این مطلب : 127
|
امتیاز مطلب : 77
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : شنبه 23 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 يكي از عجيب ترين و تأسف بار ترين حوادث جامعة اسلامي تحريف بخش مهمي از تاريخ اسلام، بويژه آن بخشي كه متعلق به صدر اسلام است، بگونه اي كه پاكترين و كاملترين انساني كه مقام و منزلتش جز ذات اقدس الهي از تمام موجودات بشمول پيامبران و فرشتگان بالاتر است بطور غير مستقيم متهم گرديده كه نتوانسته است در اداي رسالت خويش پيروز شود!! چون بنابراين تصور باطل هنوز جسد اطهرش - صلي الله عليه وآله وسلم - از زمين برداشته نشده بود بلكه در حيات طيبه اش نزديك ترين ياران و شاگردانش كه بيست و سه سال عمر عزيزش را با پيشتيباني وحي آسماني و حمايت مستقيم پروردگار صرف هدايت و ارشاد و تعليم و تربيت آنان نمود عليه حضرتش - صلي الله عليه و آله وسلم- شوريدند! و توطئه كردند! و براي خاموش كردن نور الهي هر چه در توان داشتند بكار بردند! بلكه فراتر از اين به خاندان و فرزندان و اهل بيت حضرتش ظلم و ستم روا داشتند! حقوق مادي آنان را پايمال كردند! و حق معنوي شان يعني خلافت و امامت منصوصي كه پيامبر بزرگوار - صلي الله عليه وآله وسلم- به آنان سپرده بود را بزور غصب نمودند! بلكه از اين هم پا فراتر گذاشتند؛ و دخت گرامي حضرتش  - صلي الله عليه وآله وسلم - را بشدت كتك زدند! و با كوبيدن درب پهلوي آن جگر گوشة رسول خدا را شكستند! كه بر اثر آن سقط جنين نمود! و همين ضربه منجر به شهادت وي گرديد! و خانه اش را به آتش كشيدند! و به گردن داماد و پسر عموي آن رسول گرامي  طناب انداختند! و او را كشان كشان تا پاي منبر خلافت غصب شده آوردند! و وادار به بيعت نمودند! و از آن پس تمام امت اسلامي به سر پرستي غاصبان خلافت همواره بر خاندان پيامبر شان ظلم و ستم روا داشتند! و با آنان دشمني ورزيدند! و از آنان كينه به دل گرفتند! لذا تمام امت جز در صد بسيار كمي ناصبي و دشمن اهل بيت پيامبرند! بنابر اين همة آنان كافر و نجس و پليد هستند، و جز از روي تقيه درست نيست با آنان نشست و برخواست و مراودت داشت!.

آري اين تصوري است كه طي قرنهاي متمادي به همين شكل و بگونه بسيار مفصل و مستدل تبليغ گرديده و در ايجاد تفرقه و گسترانيدن دامنه اختلاف نقش عمده و محوري داشته است و هنوز هم دارد تبليغ مي شود ، هنوز هم هزاران و شايد صدها هزار دعوتگر و مبلغ در سراسر جهان به اشكال مختلف دارند اين انديشه را تبليغ مي كنند، حتي در مناسبت هاي مقدس اسلامي مانند حج و عمره با استفاده از غفلت و سادگي بعضي مسلمين و حسن نيت بعضي ديگر و فقر مادي عده اي ديگر با استفاده سوء از كلمات و اصطلاحات اسلامي مانند وحدت و اخوت و تقريب و غيره دارند دلهاي پاك اين مهامانان الهي را مكدر مي كنند و تخم اختلاف و كينه مي كارند.

ولي:

آيا اين تصور درست است ؟!

آيا واقعاً پيامبر - صلي الله عليه وآله وسلم - در  اداي مسئوليت و رسالتشان شكست خوردند؟!

آيا واقعاً كساني كه بيست و سه سال با تحمل دشوار ترين شرايط طاقت فرسا در دفاع از حضرتش - صلي الله عليه وآله وسلم - سينه سپر كرده بودند و در راه عشق و محبت و اطاعت خدا و پيامبرش از همه چيزشان گذشته بودند منافق بودند؟! ودر آخرهم مرتد شدند؟!

آيا كساني كه پيامبر - صلي الله عليه وآله وسلم - با پيشتيباني مستقيم وحي تا اين حد به آنان اعتماد كرده بود كه دخترانشان را به همسري گرفت و دخترانش را به همسري آنان داد و در تمام مدت بيست و سه سال رسالت، گام به گام با ايشان حركت مي كردند دشمن خدا و پيامبر و اهل بيت پيامبر بودند؟!

آيا واقعا اينهايي كه چه از نظر وصلت و خويشاوندي و چه از نظر عشق و محبت و اطاعت و دوستي و رفاقت نزديكترين افراد به آنحضرت بودند حكم الهي را عوض كردند وخلافتي كه حقشان نبود بزور غصب كردند و در نتيجه ، نافرماني خدا و پيامبر - صلي الله عليه و آله وسلم - كه در تمام عمر انجام نداده بودند را به جان خريدند؟!

آيا واقعا اين ياران و خويشاوندان رسول خدا (كه طبق روايات صحيحه وبه اتفاق بيش از نَود در صد مسلمين جهان مژدة بهشت گرفته بودند) دختر پيامبرشان را كتك زدند؟! و خانه اش را به آتش كشيدند؟! و طناب به گردن جانشين بر حقش (كه از طرف خدا تعيين شده بود!) انداختند؟! و بزور از او بيعت گرفتند؟!

آيا واقعا تمام امت اسلامي حكم خدا و  وصيت پيامبر - صلي الله عليه وآله وسلم - را زير پا گذاشتند؟!

آيا تمام امت اسلامي ناصبي و دشمن اهل بيت هستند؟!

در واقع پاسخ علمي و تحقيقي به اين پرسشهابا تحقيق وبررسى و نظر افكندن درزندگي اجتماعي آن پاكان (اعم ال و اصحاب)مىتوان به  حقايقي دست يافت كه در نتيجه هويت كاذب بسياري از افسانه هاي ساختگي و برداشتهاي غير واقعي و نتيجه گيري هاي مغرضانه اي كه امت اسلامي را دچار تفرقه و اختلاف نموده خود به خود آشكار گردد.

چون بسيار طبيعي است كه وقتي يك مسلمان شيعي يا سني بداند ودرك كند كه علي(ع) نه تنها با دوتا پدر زن ويك داماد پيامبر خوب بود و با ميل خودش با آنان نقش صادق ترين مشاور وهمكار را  ايفا مي كرد كه به آنان ارادت بسيار فوق العاده داشت به همين دليل بود كه دخترش ام کلثوم كه دختر فاطمه زهراء (س) نيز بود را به ازدواج عمر فاروق (رض) پدر زن پيامبر و فاتح ايران داد .....



:: بازدید از این مطلب : 139
|
امتیاز مطلب : 82
|
تعداد امتیازدهندگان : 28
|
مجموع امتیاز : 28
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 اسلام دین رحت و مهربانی است و به عدالت و آشتی فرا می‌ خواند و آزادی و کرامت انسان را محفوظ نگه می‌ دارد و این، تنها شعار نیست بلکه اصول اساسی و متینی هستند که بنیان اسلام بر آن نهاده شده است خداوند پیامبرش محمد (ص) را رحمهً للعالمین فرستاد هر پیامبر رسالتش را اینگونه توصیف می‌ کند : «انما بُعثتُ لأُتمّمَ مکارم الأخلاق» : مبعوث شده‌ ام تا مکارم اخلاق را به اتمام برسانم و اسلام آزادی انتخاب را حتی در امور اعتقادی به انسان بخشیده است

« فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر» الکهف / 29

هر که می‌خواهد ایمان بیاورد و هر که می‌خواهد کافر شود.

دعوت به اسلام براساس حکمت، اندرز زیبا و گفتگوی نیکو صورت می‌گیرد نه بر اجبار و فشار همچنانکه اسلام به عدالت و نیکی کردن دستور داده و از فحشاء، منکر، طغیان و فساد در زمین نهی نموده است و از پیروانش خواسته که بدی را با نیکی جواب دهند و پیامبر (ص) وقتی مکه را فتح کرد با وجود اینکه اهل مکه این همه ظلم، خشونت، قتل و آزار را نسبت به او و اصحاب او روا داشتند آنان را بخشید و فر مود : «إذهبوا انتم الطلقاء»

یک توافق کامل بین إسلام و آشتی (سلام) وجود دارد چون کلمة اسلام مشتق است از همان اصلی که لفظ سلام از آن مشتق شده است و خداوند در قرآن کریم خود را سلام توصیف نموده است و تحیت مسلمانان نیز سلام است تا مرتب به آنان یادآور شود که سلام هدف اساسی است و نباید از اذهان دور بماند. مسلمان در پایان نمازش هر روز پنج مرتبه به نصف دنیا در طرف راست سلام می‌ کند و سپس به نصف دیگر دنیا در سمت چپ. امری که اشاره می کند به اینکه مسلمان آرزوی سلام و آشتی برای همه دنیا دارد.

از تمام آنچه گذشت، آثار مسالمت‌آمیز بودن اسلام، پدیدار است در این دین، هیچ جای برای خشونت،  سخت‌ گیری، تعصب، افراط، زورگوئی، ترور، ترساندن یا تجاوز به مال و زندگی مردم وجود ندارد. مقاصد شریعت اسلامی در حمایت از حقوق اساسی بشر و بویژه در حمایت از زندگی، دین، عقل، خانواده و دارائی انسان تجسم می‌یابد.

بنابراین اسلام تجاوز به حقوق دیگران را به هر شکلی از اشکال، حرام کرده است تا حدی که تجاوز به یک نفر از افراد انسانی را، تجاوز به تمام بشریت قلمداد کرده است :

« مَنْ قتلَ نفساً بغیر نفسٍ أو فسادٍ فی الأرض فکأنّما قتلَ الناسَ جمیعاً»( المائده / 32.)

هر کس انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در زمین، بکشد چنان است که گویا همة انسانها... 



:: بازدید از این مطلب : 141
|
امتیاز مطلب : 62
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 محمد، نامي است كه طنينش از كران تا كران عالم را فرا گرفته و هر لحظه بر زبان هزاران و بلكه ميليونها انسان جاري مي‌گردد. محمد، نامي است كه در بهترين و مقدس‌ترين كتابها آمده است. آري! محمد، همان كسي است كه پروردگار جهانيان و فرشتگان آسمان بر او درود مي‌فرستند. محمد همان كسي است كه هرگاه مؤمنان، يادش مي‌كنند، بر او صلوات مي‌فرستند: إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً (احزاب:56) «خداوند و فرشتگان بر پيغمبر درود مي‌فرستند. اي مؤمنان! شما هم بر او درود بفرستيد و چنانكه بايد سلام بگوييد (و رهنمودهاي او را بپذيريد)».

 

محمد، همان كسي است كه وقتي نعمت‌هاي الهي را برمي‌شماريم، او را در رأس نعمت‌هاي خداوند مي‌بينيم و مشاهده مي‌كنيم كه او و آموزه‌هايش، والاترين نعمت خدا بر بندگان هستند: وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِينَ  (انبياء:107) «ما، تو را جز به عنوان رحمتي براي جهانيان نفرستاده‌ايم».

 

وقتي انسان‌هاي دلسوز و غمخوارگان امت‌ها را به ياد مي‌آوريم، محمد رسول اللهr را برجسته‌ترين فردي مي‌يابيم كه نسبت به انسانيت، دلسوز و شفيق بوده است: لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ (توبه:128) «بي‌گمان پيغمبري (به نام محمد) از خود شما (انسان‌ها) به سويتان آمده است؛ هرگونه درد و رنج و بلا و مصيبتي كه به شما برسد، بر او سخت و گران مي‌آيد. او به شما عشق مي‌ورزد و به هدايت شما، اصرار دارد و نسبت به مؤمنان داراي محبت و لطف فراوان و بسيار مهربان است».

 

ثبات و پايداري بر اصول و مبادي، ويژگي اساسي انسان‌هاي راستين و صادق است و محمدr در زمينه‌ي ثبات و پايداري بر اصول و مبادي حق، سرآمد همگان مي‌باشد و چرا چنين نباشد كه خداوند متعال به او فرموده است:( فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَكَ وَلاَ تَطْغَوْاْ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ ) (هود:112) «پس همانگونه كه فرمان يافته‌اي، استقامت و پايداري كن».

 

محمدr سرآمد هستي و نمونه‌ي برجسته‌ي آن مي‌باشد كه خداوند، او را منت و بخشش خود بر بشريت قرار داده است: ( كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِّنكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُم مَّا لَمْ تَكُونُواْ تَعْلَمُونَ {151} فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ وَاشْكُرُواْ لِي وَلاَ تَكْفُرُونِ ){152} (بقره:151،152) «و همچنين (براي تكميل نعمت خود بر شما) پيغمبري از خودتان در ميان شما برانگيختيم كه آيات ما را بر شما مي‌خواند و شما را پاكيزه مي‌دارد و به شما كتاب و حكمت مي‌آموزد (تا با فراگيري قرآن و بهره‌مندي از سنت و سيرت نبوي، به احكام شريعت آشنا گرديد) و به شما چيزي ياد مي‌دهد كه نمي‌توانستيد آن را فرا بگيريد. پس مرا ياد كنيد تا من نيز شما را ياد كنم و از من سپاسگزاري نماييد و از من ناسپاسي مكنيد».

 

آري! اگر رسول‌خداr برانگيخته نمي‌شد، ما از مهم‌ترين خوبي‌هاي هستي محروم مي‌مانديم.. اگر وجود مبارك رسول خداr نبود، اين امت، تاريخي نداشت.. اگر جهاد و صبر و جانفشاني محمد مصطفيr نبود، ميليون‌ها موحد در دنیا وجود نداشتند و ما در جرگه‌ي آنان نبوديم......

 



:: بازدید از این مطلب : 116
|
امتیاز مطلب : 57
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 مقاله ای که در پیش رو داريد، محصول خیالبافی یک مسلمان متعصب و خوشخیال نیست، بلکه بر عکس؛ نوشته کسی است بنام روبرت اسپنسر، که علیرغم شکل ظاهریش از منتقدین سرسخت اسلام است. وی در اين راستا هفت کتاب، ده پژوهش، وبیش از دویست مقاله در باره تروریسم و نقد اسلام وبخصوص جهاد،  در امریکا منتشر کرده است.

اين مقاله-همانطور که خواهید دید- گرچه نژادپرستانه و يکسونگرانه نگاشته شده است، ولی برای خواننده مسلمان گويای يک حقیقت است، وآن اينکه اسلام هراسی (Islamophobia) در غرب از خیال به واقعیت تبدیل می شود، واروپای پیر، با رشد منفی جمعيت وبا چشمانی نگران، نظاره گر اين وضع است، و به نظر می رسد چاره ای جز تسلیم در مقابل این پدیده ندارد.ترجمه اين مقاله بدون کم وکاست بحضورتان تقديم می گردد.

رشد سریع اسلام دراروپا

با چه سرعتی اروپا مسلمان می شود؟ خیلی سریع…تا آنجا که حتی مورخی مثل برنارد لویس(Bernard Lewis) که در سراسر زندگی پرافتخارش، بطور عجیبی واقعيتهای مسلمی از اسلام تندرو وتروریسم را غیر صادقانه دنبال کرده است به روزنامه آلمانی Die Welt forthrightly”" گفت:”اروپا در پايان این قرن مسلمان خواهد شد”.

شاید هم زودتر! به برخی از شاخصهای کشورهای اسکاندیناوی در هفته گذشته توجه کنید:

۱- براساس گزارش مقامات سوئدی، “مالمو” Malmö سومين شهر بزرگ سوئد، به پاسگاه مرزی خاورمیانه در اسکاندیناوی تبدیل شده است. اکنون پلیس آنچه را که خیلی از اسکاندیناويها از مدتها قبل میدانستند، قبول می کند. آنها ديگر اوضاع را در سومین شهر بزرگ کشور تحت کنترل ندارند. اين شهر بطور مؤثر توسط دسته های خشن مسلمانان مهاجر کنترل می شود. بعضی از مسلمانان بیش از بیست سال در منطقه Rosengörd, Malmö زندگی کرده اند، اما هنوز خواندن و نوشتن بزبان سوئدی را بلد نیستند. پرسنل آمبولانس بوسیله سنگ و اسلحه مورد حمله قرار می گیرند، و بدون اسکورت پلیس، از هرکمکی به هر کسی در آن منطقه خودداری می کنند. اخيراً یک جوان آلبانیایی بوسیله یک عرب با چاقو مورد حمله قرار گرفت، وتا دم مرگ با وجود خونریزی بر روی زمین رها شده بود، در حالی که آمبولانس منتظر پلیس بود تا وارد صحنه شود.خود پلیس هم از ورود به بخشهایی از شهر خودشان تردید دارند، مگر اینکه چندین اتومبیل گشت بهمراه داشته باشند، و نیازدارند تا پاسبانها مواظب ماشینهایشان باشند، وگرنه تخريب خواهند شد....



:: بازدید از این مطلب : 145
|
امتیاز مطلب : 84
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 ‌‌اولاً : آیا درست است که اسلام به زن ستم می‌کند و حقوقش را پایمال می‌نماید؟

1- وقتی اسلام آمد، حال و وضعی که زن در سایة آن زندگی می‌ کرد، بسیار اسف بار بود. هیچ حقوقی مورد احترام، نداشت و رأیش شنیده نمی‌ شد اسلام، او را از این اوضاع ناگوار نجات داد و منزلت او را بالا برد و ستمهای زیادی را که نسبت به او انجام می‌ شد، از میان برداشت تا اینکه کم کم باور کرد که او نیز در انسانیت با مرد مساوی است و حقوق مشروع او را تضمین کرد و تهمت فریب آدم توسط زن را، به سبب معرفی کردن او به عنوان اصل شر و بدی در عالم، بی‌اعتبار نمود. و بیان کرد که شیطان آدم و حوا را با هم فریب داد همچنانکه قرآن می‌ فرماید :

(( أزلهما الشیطان عنها فأخرجهما مما کانا فیه))

اما شیطان موجب لغزش آنان شد و ایشان را از آن چه در آن بودند، خارج ساخت.

2- اسلام بیان می‌کند که تمام انسانها، زن و مرد از یک انسان آفریده شده‌اند :

((یا ایها الناسُ اتقوا ربَّکم الذی خلقکم من نفسٍ واحدهٍ))

ای مردم! از پروردگارتان بپرهیزید که شما را از یک انسان آفریده پس زن و مرد در انسانیت کاملاً با هم مساویند و در این مورد هیچ کدام بر دیگری امتیاز ندارد و کرامتی که خدا به انسان بخشیده :

((و لقد کرمَّنا بنی آدمَ))

به طور مساوی به زن و مرد عطا فرموده است.

وقتی که قرآن کریم از انسان یا بنی آدم صحبت می‌کند، منظورش زن و مرد با هم است. اما اگر بخواهداز یکی از آن دو صحبت کند، اصطلاح «الرجال» یا «النساء» را بکار می‌برد.

3- زن و مرد پیش خداوند مساوی هستند و هیچ فرقی بین آنان نیست جز در عمل شایسته‌ای که هر یک از ایشان انجام می‌دهد. همچنانکه قرآن به آن اشاره می‌کند :

(( مَن عمل صالحا من ذکرٍ و أنثی و هو مؤمن و لنحیینه حیاهً طیبهً و لَنجزنیَّهم أجرَهم بأحسنِ ما کانوا یعملون))

هر کس چه زن و چه مرد کار شایسته انجام دهد و مؤمن باشد بدو (در دنیا) زندگی پاکیزه و خوشایندی می‌بخشیم و (در آن دنیا) پاداش آنان را بر طبق بهترین کارهایشان خواهیم داد.

خداوند دعاء زن را اجابت می‌کند همچنانکه دعاء مرد را و عمل شایستة هیچ کدام را ضائع نمی‌کند. همان طور که قرآن می‌فرماید : ((فاستجابَ لهم ربُّهم أنی لا أُضیعُ عملَ عاملٍ منکم من ذکرٍ أوانثی بعضکم من بعضٍ))

پس پروردگارشان دعای ایشان را پذیرفت و پاسخشان داد که من عمل هیچ کس از شما را که به کار خاسته باشد - خواه زن باشد یا مرد - ضائع نخواهم کرد.

و تعبیر قرآنی ((بعضُکم من بعضٍ)) دلالت می‌کند بر اینکه هر یک از آنان دیگری را تکمیل می‌کند و بدون مشارکت آنان با هم، ممکن نیست زندگی، روی آرامش و استقرار ببیند.

4- آیا بعد از این موضعگیری اساسی اسلام در خصوص زن، که در خلال نصوص قاطع کتاب و سنت بیان گردید، آدم منصف می‌تواند اسلام را به ستم و بی‌عدالتی نسبت به زن و پایمال کردن حقوق او متهم کند؟

در واقع تعالیم بزرگوارانة دین اسلام را با تقالید و عادات پوسیده و رفتار زشت برخی مسلمانان در برابر زن، ستمکارانه قاطی کرده‌اند که لازم است در حکم کردن بر اسلام و دیدگاه‌‌های او در این خصوص، بین این دو امر فرق گذاشته شود. وضع اسف بار زن، در بعضی از جامعه‌های اسلامی به جهل شایع در این جوامع بر می‌گردد و ربط به تعالیم اسلام ندارد.

 

ثانیاً : آیا زن همیشه دنباله‌رو و تحت نظارت مرد است؟

اسلام در ناحیة اقتصادی، استقلال کامل را به زن بخشیده است پس او در تصرف آنچه دارد از طریق خرید، فروش،بخشش و غیره آزادی مطلق دارد. بدون اینکه از مرد اجازه بگیرد مادامیکه اهلیت تصرف داشته باشد. برای شوهرش یا هر مردی دیگر از خویشانش جایز نیست که در چیزی از مال او بدون اجازه و رضایت او تصرف نمایند.

برای مرد جایز نیست حتی اگر پدر باشد، دخترش را به ازدواج مردی در آورد که دوستش نداشته باشد. پس باید ازدواج به رضایت و موافقت زن صورت گیرد. دختر جوانی پیش پیامبر خدا آمد و شکایت کرد از اینکه پدرش او را به ازدواج برادرزاده‌ اش در آورده است. حال آنکه او برادرزاده‌ ی پدرش را دوست ندارد. پیامبر (ص) پدر را احضار کرد و به دختر آزادی انتخاب داد که یا ازدواج را بپذیرد و یا رد کند پس با ارادة کامل خود ازدواج را پذیرفت و گفت : ای رسول خدا! من به این کار پدرم راضی بودم ولی می‌ خواستم به زنان اعلام کنم که پدران شرعاً حق ندارند که دخترانشان را مجبور به ازدواج کنند.

زن شریک مرد در خانواده و در تربیت کودکان است و بدون مشارکت مثبت طرفین! زندگی خانواده تداوم نمی‌یابد در غیر این صورت تعادل خانواده بهم می‌خورد و اثرات منفی آن بر کودکان منعکس می‌ شود.

و پیامبر (ص) این مسئولیت مشترک را بر عهدة هر یک از زن و مرد گذاشته است. آنجا که می‌فرماید....... 



:: بازدید از این مطلب : 137
|
امتیاز مطلب : 83
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 خداوند به دلایل مختلف ازدواج را مشروعیت داده از جمله :

- ازدواج باعث کنترل نگاه و حفظ ناموس است،-          پیامبر (ص) می‌- فرماید : «یا معشرَ الشَّباب مَن استطاع مِنکُم البَاءهَ فَلیتزوجْ فَإنَّه أغضُّ لِلبَصر و أحصنُ للفرجِ،- و مَن لَم یَستطعْ فعلیه بالصَّوم فإنَّه لَه و جاءٌ» یعنی ای گروه جوانان هر کدام از شما توان مخارج زندگی را دارد ازدواج نماید چون برای کنترل نگاه و حفظ ناموس بسیار مؤثر است و هر کس هم از عهده‌ی آن برنمی آید روزه بگیرد چون سبب قطع شهوت است.» (احمد،- بخاری،- مُسلم و کتابهای سُنن این حدیث را روایت کرده‌ اند.)

- تداوم نسل بشری جهت آبادانی و اِصلاح کره ی زمین همچنانکه خداوند بیان می‌ دارد : (( وَ إذ قال ربُّکَ لِلْمَلئکَهَ إنّی جاعِلٌ فِی الْأَرضِ خَلیفهً قالُوا أتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فیهَا و یَسْفِکُ الدِّمَآءَ و نَحْنُ نُسَبّحُ بِحَمْدِکَ و نُقَدِّس لَکَ قال إنِّی أعْلَمُ مَا لاتَعْلَمُونَ (30) و عَلَّمَ ءَادَمَ الْأسَمآءَ کُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلی الْمَلئِکَهِ فَقَالَ أنْبِوُنِی بِأَسْمَآءِ هَؤُلَآءِ إنْ کُنْتُم صَادِقینَ (31) قَالُوا سُبْحَانَکَ لَاعِلمَ لَنَآ إلَّا مَا عَلَّمْتَنَآ إنَّکَ أنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکیمُ (32) قالَ یآدَمُ أنْبِئْهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَکُمْ إنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّمواتِ وَ الْأَرضِ وَ أَعْلَمُ ماتُبْدُونَ وَ مَا کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ )) (سوره بقره آیه 33)

زمانی (را یادآوری کن) که پروردگارت به فرشتگان گفت : من در زمین جانشینی بیافرینم (تا با آبادانی زمین بپردازد و آن زیبانگاری و نوآوری را که برای زمین معیّن داشته‌ام به اتمام رساند و آن انسان است. فرشتگان دریافتند که انسان بنا به انگیزه‌های سرشتی زمینی‌اش فساد و تباهی برپا می‌دارد. پس برای دانستن، نه اعتراض کردن از خدا پرسیدند که حکمت برتری دادن انسان بر ایشان برای امر جانشینی چیست و) گفتند : آیا در زمین کسی را بوجود می‌آوری که فساد می‌کند و تباهی راه می‌اندازد و خونها خواهد ریخت، و حال آنکه ما (پیوسته) به حمد و ستایش و طاعت و عبادت تو مشغولیم؟ گفت : من حقائقی را می‌دانم که شما نمی‌دانید. * سپس به آدم نامهای (اشیاء و خواص و اسرار چیزهایی را که نوع انسان از لحاظ پیشرفت مادّی و معنوی آمادگی فراگیری آنها را داشت، به دل او الهام کرد و بدو) همه را آموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه داشت و فرمود : اگر راست می‌گوئید (و خود را برای امر جانشینی از انسان بایسته‌تر می‌بینید) اسامی (و خواص و اسرار) اینها را برشمارید. * فرشتگان گفتند : منزّهی تو، ما چیزی جز آنچه به ما آموخته‌ای نمی‌دانیم (و توانائی جاشینی را در زمین و استعداد اِشتغال به امور مادّی را نداریم و معترفیم که آدم موجودی شایسته‌تر از ما است و) تو دانا و حکیمی.*

فرمود : ای آدم! آنان را از نامها (و خواص و اسرار این) پدیده‌ها آگاه کن.

هنگامی که آدم (فرمان خدا را لبیّک گفت و) فرشتگان را از (خواص و اسرار اشیاء و) پدیده‌ها آگاه کرد، خداوند فرمود : به شما نگفتم که من غیب (و راز) آسمانها و زمین را می‌دانم و از آنچه شما آشکار می‌کنید یا پنهان می‌داشتید، نیز آگاهم؟*

- افزونی تعداد فرزندان برای تقویت بنیاد خانواده و تشکیل امّتی یکپارچه تا با همکاری افراد آن زمین آباد گردد. خداوند فرزندان را نعمتی برای مردم می‌داند که باید به خاطر آن شکرگزار باشند و ناسپاسی ننمایند و با امید به رحمت خدا و ترس از عذاب اُخروی پرهیزگاری پیشه کنند و به پاس پیوند خانوادگی و بندگی خدا همچون برادر یکدیگر را دوست بدارند.

خداوند در بیان اقتدار و منّت فراوانش بر بندگان می‌فراید :

«یآ أیُّها النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِن نَّفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ منِهْمُا رِجَالاً کَثیراً وَ نِسَآءً وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی تَسَآءَلُونَ بِهِ وَالْأرْحَامَ إنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقیباً» (سوره‌ی نساء آیه 1)

«ای مردمان! از (خشم) پروردگارتان بپرهیزید. پروردگاری که شما را از یک انسان بیافرید و (سپس) همسرش را از نوع او آفرید. و از آن دو نفر مردان و زنان فراوانی (بر روی زمین) منتشر ساخت و از (خشم) خدائی بپرهیزید که همدیگر را بدو سوگند می‌دهید، و بپرهیزید از اینکه پیوند خویشاوندی را گسیخته دارید (و صِله‌ی رَحِم را نادیده گیرید) زیرا که بیگمان خداوند مراقب شماست (و کردار و رفتار شما از دیده‌ی او پنهان نمی‌ماند).»

و پیامبر (ص) مسلمانان را از مجرّد زیستن بازداشته و به ازدواج دستور فرموده است. به ویژه مردان را به ازدواج با زنان زائو و مهربان سفارش کرده‌اند تا آروزی مباهات به فزونی امّتش در قیامت به وقوع بپیوندد. أنس (رض) روایت می‌کند که پیامبر (ص) به ازدواج دستور می‌داد و از زندگی مجرّدی به شدّت نهی می‌کرد : «تَزَوَّجوا الودودَ الولودَ فإنِّی مُکاثِرٌ بِکُم الأنبیاء یومَ القیامه»

«با زنان زائو و مهربان ازدواج نمایید چون من در قیامت به تعداد زیاد شما نزد پیامبران دیگر(ع) مباهات می‌کنم.».....



:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 78
|
تعداد امتیازدهندگان : 29
|
مجموع امتیاز : 29
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 به كتابخانه ام وارد شدم وكتابي را بر روي زمين يافتم...با تعجب به آن نگريستم و از خود پرسيدم چه كسي آنرا اينجا گذاشته؟ من به مرتب بودن كتابهايم خيلي توجه مي كنم... چه كسي آنرا بر روي زمين انداخته است؟آيا ممكن است كه كتاب، خودش افتاده باشد ويا اينكه كسي خواسته با آن بازي كند؟ كتاب را از زمين بلند كردم در اين لحظه كلمه اي از آن بر زمين افتاد! وقتي كه دستم را براي بار دوم به منظور برداشتن آن كلمه دراز كردم گفت: به من دست نزن! باتعجب به آن نگاه كردم ناگاه ديدم آن كلمه، غفلت بود.

پرسيدم: مگر ممكن است كه كلمه اي هم سخن بگويد؟!

گفت: آري... آنگاه كه غفلت ها زياد شوند كلمه ها با هم به سخن مي آيند.

گفتم: منظورت چيست؟

غفلت: مي خواهم بگويم كه ما دو نوع غفلت داريم يكي عامه و ديگري خاصه. غفلت عامه همانند غافل بودن كفار از اسلام است ولي غفلت خاصه همانست كه به كساني مانند تو اختصاص دارد.

گفتم: چگونه؟

غفلت: اين همان غفلت تو وبعضي از دعوتگران از معاني ايماني است. شما در امر مراقبت و مجاهدت ومحاسبه و توبه كم مي آوريد.

گفتم: آري، سخن تو درست است. من از لحاظ علمي و دعوت اسلامي بسيار قوي هستم اما از ناحيه ايماني بسيار ضعيفم و در غفلتي روحاني بسر مي برم. راستي علت آن چيست اي ((غفلت))؟!

غفلت: كاملا واضح است. همنشيني با غافلان. چون آنان برايت زشت را زيبا وگناهان را ثواب جلوه گر مي كنند و براي همين هم خداوند متعال ما را از همنشيني و اطاعت آنها منع كرده و مي فرمايد: (( تو از كسانيكه ما قلبشان را از ذكر و ياد خود غافل كرديم و اسير هوا و هوس خود هستند اطاعت مكن)).

پرسيدم: آيا گمان مي كني كه همنشيني با غافلان تاثيري هم دارد؟

غفلت: اي عبد خدا! ((اگر خانه را نسوزاند حداقل آنرا سياه وتاريك مي كند)).

گفتم: اين كه تو گفتي مثال زيبايي بود ولي بگو ببينم علائم غفلت ايماني در قلب چيست؟

غفلت: فرد غافل زمانيكه با خداي خودش خلوت مي كند، لذت وخوشي به او دست نمي دهد و هيچگاه باياد خدا و تلاوت كتابش مانوس نمي شود و همچنين اشتياقي براي كست رضايت خداوند متعال ندارد. بهمين علت هم خداوند متعال   مي فرمايد: ((و اذكر ربك في نفسك تضرعا وخيفة و دون الجهر من القول بالغدو و الاصال و لا تكن من الغافلين)) (پروردگارت را صبحگاهان وشامگاهان با تضرع و خشوع و بدون بلند كردن صدايت ياد كن و از غافلين مباش).

با هيجان گفتم: بله اتفاقا اين همان مشكل من است چون من هميشه دوست دارم كه با مردم باشم ولي انسي با خلوت كردن با خدا وذكر او ندارم. سپس گفتم: اما از تو مي خواهم كه لطفا برايم مثالي در مورد تاثير غفلت بياوري تا فهم و درك من بيشتر شود.

غفلت: بسيار خوب، فرض كن كه تو در يك صحراي وسيعي قرار گرفته اي وغذا ونوشيدني....... 



:: بازدید از این مطلب : 150
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 شكي نيست كه خواب جزء طبيعت هر انساني است و هر شخصي شبها براي خواب به بستر مي رود، اما آيا مي دانيد كه آن شب قبل از خواب برايم چه اتفاقي افتاد؟!

من در يکی از شبهای سرد زمستانی بعد از يک فعاليت خسته کننده روزانه، به بستر خواب رفتم و به راستی که چقدر مشغوليتهای دنيا زيادند و پايان ناپذير؟!

بر روی تختم دراز کشيدم و در يک خواب بسيار عميق فرو رفتم... در نزديکيهای صبح احساس کردم که به شدت تشنه ام. وقتی بيدار که شدم تا کمی آب بنوشم از پايين تختم صدای ناله ای شنيدم. اطرافم را نگريستم صدای ناله قطع شد من هم زياد توجهی نکردم وبه آشپزخانه رفتم. کمی آب خوردم بعد به رختخواب برگشتم در اين هنگام صدای ناله دوباره بلند شد و اينبار کـمی بلــندتر از دفعه قــبل هم بود وگــويا صدای گريه ای بــود که  می شنيدم . با دستانم زمين را لمس کردم تا اينکه دستم به سجاده ام خورد و به محض تماس دستم با آن، صدا قطع شد. با تعجب پرسيدم: سجاده! تو بودی که می ناليدی؟

گفت: بله.

گفتم: چرا؟

جواب داد: تشنگی تو را بيدار کرد، آب نوشيدی و سيراب شدی من نيز تشنه ام ولی کسی نيست که سيرابم کند.

گفتم: آيا می خواهی که يک ليوان آب را هم برای تو بياورم؟

گفت: نه، اين آب، آبی نيست که مرا سيراب می کند بلکه اشک چشم عابدان تواب سيرابم می کند.

پرسيدم: من اين نوع بخصوص را از کجا برايت بياورم؟

جواب داد: من هم برای همين می گريم. بنابراين ای بنده خدا! بر خيز و در اين ظلمت و تاريکی شب دو رکعت نماز بخوان تا ظلمت و سياهی قبر برايت نورانی شود که همانا جزايی که به هر کس می دهند از جنس عملی است که او انجام داده، برخيز که به نماز صبح چيزی نمانده.

گفتم: ای سجاده! مرا به حال خودم بگذار و با من کاری نداشته باش.

گفت:ای بنده خدا! برای نماز صبح برخيز، نماز صبح مايه حيات قلب و روح است و الآن است که مؤذن بگويد: (( اَلصَلاةُ خَيرٌ مِنَ النَومِ، اَلصَلاةُ خَيرٌ مِنَ النَومِ )).

چگونه است که تو به ندای دنيا هر روز و شب پاسخ می دهی ولی ندای پروردگار عزيز و قهار را بی پاسخ می گذاری؟

با دلتنگی گفتم: دست از سرم بر دار، تو که مرا می بينی هر روز اول صبح می روم و آخر شب خسته و کوفته به منزل باز می گردم.

سجاده گفت: آيا تو می خواهی که برای دنيايت بيشتر از آخرتت مايه بگذاری؟

با ناراحتی گفتم: ساکت، حرف نزن، من می خواهم بخوابم.

سجاده مدتی سکوت کرد و سپس با صدايی غمگين گفت: افسوس، کجاييد ای مردان سحرخيز!!

مگر تو فرمايش رسول اکرم صلي الله عليه و سلم را نشنيده ای که فرمود: (( هر آنکه قبل از طلوع و قبل از غروب خورشيد، نمازش را بخواند( يعنی نمازهای صبح و عصر ) هرگز به آتش دوزخ گرفتار نخواهد شد )) و نيز فرموده: (( آنان را که در تاريکی بسوی مساجد روان هستند به نور الهی در روز قيامت بشارت دهيد )) همانگونه که فرموده: (( نمازی سنگينتر و مشکل تر از دو نماز صبح و عشاء بر منافقين وجود ندارد، و اگر چنانچه ثوابی را که در اين دو نماز وجود دارد می دانستند بصورت سينه خيز هم که باشد بسوی مساجد برای ادای آنها می آمدند )) بنده خدا! بر خيز.

گفتم: از فردا انشاء الله شروع خواهم کرد. اما امروز راحتم بگذار که خسته ام و می خواهم بخوابم.

سجاده با حسرت گفت: آنکه ثواب اعمال را درک نمی کند هميشه انجام کار نيک برايش سنگين است. سپس گفت: بزودی در قبرت هر چقدر که بخواهی می خوابی و آن موقع است که بياد کلام و نصيحت من خواهی افتاد. سپس زير لب زمزمه ای کرد: ای آنکه فردا را برای توبه ات بر گزيده ای و خيال می کنی که يقيناً به فردا خواهی رسيد! ايام عمر تو چند روزي بيش نيست و شايد هم همين امروز آخرين روز تو باشد.



:: بازدید از این مطلب : 180
|
امتیاز مطلب : 72
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : جمعه 1 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 هميشه برای فرار از دنيا از جايی به جای ديگر نقل مکان می کردم و نهايت سعيم اين بود که حتی الامکان از آن دوری بجويم ولی هيچگاه موفق نمی شدم. شغل،منزل،اجتماع،شهر و هر چيزی را که قابليت انتقال داشت تغيير می دادم ولی باز همچنان دنيا در قلبم بود ودر آنجا فتنه انگيزی می کرد ولی بالاخره برايم آشکار شد که دنيا با تمامی صفات و علامتهايش هرگز با تغيير زمان و مکان،تغيير پيدا نخواهد کرد وهمانگونه است که بوده.آرزوی قلبی ام اين بود که ای کاش!روزی دنيا در مقابلم به صورت انسانی مجسم می شد تا با او مبارزه کنم و به قتل برسانمش تا به کلی از دستش خلاصی يابم بدين ترتيب محبتش برای هميشه از قلبم خارج شود...

يکبار که به تنهايی نشسته وغرق در اين افکار بودم دنيا در مقابلم مجسم شد و سر صحبت را با من باز کرد!

دنيا: ای عبدالله! از من چه می خواهی؟ من اکنون در مقابلت هستم.

عبدالله: من از اينکه تو را دوست دارم و عاشقت هستم ناراحت و دلخورم و از تو هم نمی توانم دل بکنم.

دنيا: اين يک احساس طبيعی است و اگر کسی ادعا کند که مرا دوست ندارد، دروغ گفته چون من آفريده خداوند و محبوب هر کسی هستم.

عبدالله: اين يک احساس طبيعی است؟

دنيا:آری اين احساس،کاملاً طبيعی است اما اشتباهی که بيشتر مردم مرتکب آن می شوند،اين است که مرا بر آخرت خودشان ترجيح می دهند.

عبدالله: آيا من هم يکی از آنها هستم؟

دنيا: بله ولی در تو صفات نيکويي نيز وجود دارد.

عبدالله: من چگونه می توانم حقيقت وجودی تو را بشناسم؟

دنيا: به وسيله فرمايش رسول خدا صلي الله عليه و سلم که می فرمايد: الدُّنيا حُلوَةٌ خُضرَةٌ. پيامبر اکرم صلي الله عليه و سلم مرا شيرين وخوش منظر توصيف کرده،اما باید در نظر داشت که من نسبت به فرد مؤمن،زندانی بيش نيستم. چون پيامبر صلي الله عليه و سلم می فرمايد: الدُّنيا سِجنُ المؤمِن وَ جنَّةُ الکافِر.

عبدالله: ولی من بعضی از مؤمنان واقعی را می شناسم که کاملاً در رفاه ونعمت بسر می برند.

دنيا: منظور من از زندان آنگونه که تو فکر می کنی،زندان آهنی نيست. بلکه منظور من تقيد (مقيد شدن) به اوامر خداوند است ومی دانی که زندان نيز چيزی جز مقيد شدن نيست،و در اين مورد عارف مشهور محمد سماک(ره) می گويد:(( ای آدميزاد! تو هميشه در حبس بوده ای،محبوس در صلب پدر،سپس در شکم مادر و بعد در قنداق وگهواره و در پی آن محبوس در مدرسه و نهايتاً محبوس در تلاش برای کسب روزی. بنابراين بايد برای زندگانی بعد از مرگ به گونه ای تلاش کنی که، حداقل درآنجا محبوس نباشی...)).

عبدالله: حرفت را چقدر زيبا و اديبانه بيان کردی، امّا راستی به من بگو چرا نام تو را دنيا گذاشته اند؟

دنيا: اگر مردم معنی نام مرا می دانستند هرگز........ 



:: بازدید از این مطلب : 164
|
امتیاز مطلب : 79
|
تعداد امتیازدهندگان : 30
|
مجموع امتیاز : 30
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 حدود ساعت يازده شب جمعه است، همه کارهايم را انجام داده ام... اما نمی دانم چه کار کنم؟ کجا بروم؟

در خلوت خود و زماني که همه خويشان و دوستانم را ترک کرده ام، با خود می انديشم که اکنون چه کنم؟

در يک لحظه فکر انجام يک گناه به سرم زد...

درها وپنجره ها را بسته وچراغها را خاموش کردم وقتی که اتاق کاملاً تاريک شد به گناه گفتم: زود باش، بيا.

ناگاه صدايی به گوشم رسيد که می گفت: وای به حال بنده ای که هر چه بر گناهانش افزوده شود استغفارش کمتر و هر اندازه به گور نزديکتر شود کم کاری و سستی اش بيشتر می شود!!

ای کسی که دائماً گناه می کنی! از خدايی که در خلوت نيز با توست شرم نداری؟ می دانی که مهلت خطا پوشی وستر گناهانت از سوی پروردگار، کاملاً تو را غافل کرده است؟

با اين صدا کمی به خود آمدم... احساس ترس کردم و آهسته اطرافم را نگريستم... و بی اختيار گفتم وای بر من!! صاحب صدا کيست؟ چه کار کنم؟ آيا کسی از کار من مطلع شده؟ سپس چیزی را ديدم که هرگز نمی توانم آنرا وصف کنم. با ترس و لرز بلند شدم... چراغها را روشن کردم و در روشنايی چيز سياهی را مشاهده کردم که حتی قادر به وصفش نيز ينستم.

پرسيدم: تو کيستی؟

گفت: من گناه تو هستم!

پرسيدم: علت آمدنت به اينجا، آنهم در اين دير وقت چيست؟

گفت: آمده ام تا تو را نصيحت کنم، هرچند نصيحت کسی چون من قابل پذيرش نيست، اما حق آنست که دشمنان به آن اقرار کنند.

گفتم: بفرما، چه می خواهی بگويی؟

گفت: آيا گمان می کنی که در اين مکان تنهايی؟

گفتم: منظورت چيست؟

گفت: من تو را در اثناء انجام گناهت چنان مطمئن يافتم که خيال می کنم از حساب خداوند پروايی نداری؟

با عصبانيت گفتم: اين به تو ربطی ندارد، من دوست ندارم کسی در امور شخصی من مداخله کند.

با تبسم گفت: من گفتم که می خواهم کمی تو را نصيحت کنم، اما ظاهراً  را دوست نداری. سپس تکانی خورد تا از اتاق خارج شود در حالی که در زير لب می گفت: برای آنکه از خلايق پنهان شــوی به پشت ديوارها پنـاه می بری، اما بايد بدانی، هر جا باشی خدا تو را می بيند.

از اينکه تو را ببينند می ترسی، اما از چشم خداوند خوفی نداری!

در گفته های او انديشيدم و متأثر شدم. گفتم: آنچه سرودی يک بار ديگر نيز تکرار کن.

او کلامش را تکرار کرد و من از قصد و نيتی که داشتم پشيمان شدم وبه گناه گفتم:

خواهش می کنم باز هم بگو.

گناه گفت: اما شرطش اين است که آنچه می خواهم بگويم،خوب گوش کنی و بر من و نصيحتم درشتی نکنی.

گفتم: بفرما!

گناه: من می بينم که تو خيلی از اوقـات برای انجام گنـاه با خود خلوت می کنی و اين جداً صفت بدی است، زيرا باعث قطع شدن رابطه تو با خداوند  متعال و نابودی حسنات می شود، همانطور که پيامبر خدا صلي الله عليه و سلم فرمايش می کند:

کلامش را قطع کرده پرسيدم: پيامبر صلي الله عليه و سلم چه فرموده؟

گناه: پيامبر صلي الله عليه و سلم فرمود: (( بر من عيان شده که در روز قيامت اقوام زيادی از امت من با بارهايی از حسنات به پيشگاه خداوند متعال خواهند آمد، بارهايی به مانند کوههای بزرگ وسفيد، اما همه آن حسنات را خداوند عزّوجل مثل غبار نابود کرده و از بين خواهد برد )).

صحابی جليل القدر ثوبان رضي الله عنه سؤال کرد: يا رسول الله آنها را برايمان.... 



:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 73
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 فقيري را با لباس پاره پوره و كهنه ديدم. سني از او گذشته و آثار گرسنگي و تشنگي از قيافه اش معلوم بود، او را در حالي كه به پشت خوابيده بود جلوي بانك مشاهده كردم كه در خوابي عميـق فرو رفته بود و نور خورشيـد آرام آرام بـه  سينه اش مي تابيد ولي او گرماي آن را احساس نمي كرد.

كنارش ايستادم و در حاليكه به او مي نگريستم با خود گفتم: ((سبحان الله)) بين اين فقير و خزانه بانك بيشتر از چند متر فاصله نيست، بخدا قسم ما در جهاني متناقض زندگي مي كنيم.

دستم را در جيبم كردم ولي ناگهان حركت عجيبي را در آن احساس كردم، با دستم آنرا گرفتم و از جيبم بيرون آوردم و با تعجب ديدم كه آن شئ متحرك يك ((دينار)) است!

به او گفتم: چرا در جيبم اين طرف و آن طرف حركت مي كردي؟

دينار: من از خيلي وقت پيش در جيب شما هستم و تو مطابق هدف وجودي ام با من رفتار نكردي.

گفتم: هدف وجودي تو مگر چيست؟

گفت: صرف كردن من براي هزينه خانواده و والدين و رفع احتياجات شخصي و برآوردن احتياجات ساير مسلمين؛ مانند كمك به مستمندان وبدهكاران و شاد كردن يتيمي و ...

گفتم: تو چگونه پيش من آمدي؟

دينار: قصه اش طولاني است! من خيلي دست بدست شدم، به طوريكه حتي شخصي بوسيله من شراب خريد و ديگري فيلمهاي مبتذل و سومي مرا به ديگران به عنوان رشوه پرداخت كرد و چهارمي تو بودي كه چيزي به وي فروختي و مرا از او گرفتي و البته همه آنها بندگان پول بودند ولي فعلا در مورد تو نمي توانم قضاوت كنم.

پرسيدم: چگونه فهميدي كه همه آنها بندگان مال بودند؟

دينار: از نحوه برخورد آنها با من، زيرا آنها مرا در راه خدا انفاق نكردند بهمين علت هم امام حسن بصري(رح) مي فرمايد: ((هر امتي بتي را مي پرستند و بت اين ملت دينار و درهم است)).

دوست من! اگر مرا در راه خير صرف نكني من با همين نام خودم تو را خواهم سوزاند!

با تعجت پرسيدم: چه مي گويي؟ با اسمت مرا مي سوزاني؟ چگونه ممكن است؟

دينار: قسمت اول نام من ((دين)) است تا تو را به وظايف و حقوق ديني ات نسبت به من ياد آور شود. وقسمت دوم اسم من(( نار)) است تا اگر چنانچه ذخيره ام كردي بسوزاندت!

خداوند متعال مي فرمايد: (( و الذين يكنزون الذهب و الفضة...)) يعني آنان را كه طلا و نقره را انباشته و آنرا در راه خدا انفاق نمي كنند به عذابي دردناك خبر بده، در روزي كه آن طلا و نقره ها را در آتش جهنم گداخته و با آن پيشاني و گونه ها و پشتشان را داغ مي كنيم اين آن چيزي است كه براي خودتان مي اندوختيد پس بچشيد آنچه را اندوختيد)).

گفتم: تو خيلي.... 



:: بازدید از این مطلب : 199
|
امتیاز مطلب : 61
|
تعداد امتیازدهندگان : 19
|
مجموع امتیاز : 19
تاریخ انتشار : چهار شنبه 29 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 شكي نيست كه خواب جزء طبيعت هر انساني است و هر شخصي شبها براي خواب به بستر مي رود، اما آيا مي دانيد كه آن شب قبل از خواب برايم چه اتفاقي افتاد؟!

من در يکی از شبهای سرد زمستانی بعد از يک فعاليت خسته کننده روزانه، به بستر خواب رفتم و به راستی که چقدر مشغوليتهای دنيا زيادند و پايان ناپذير؟!

بر روی تختم دراز کشيدم و در يک خواب بسيار عميق فرو رفتم... در نزديکيهای صبح احساس کردم که به شدت تشنه ام. وقتی بيدار که شدم تا کمی آب بنوشم از پايين تختم صدای ناله ای شنيدم. اطرافم را نگريستم صدای ناله قطع شد من هم زياد توجهی نکردم وبه آشپزخانه رفتم. کمی آب خوردم بعد به رختخواب برگشتم در اين هنگام صدای ناله دوباره بلند شد و اينبار کـمی بلــندتر از دفعه قــبل هم بود وگــويا صدای گريه ای بــود که  می شنيدم . با دستانم زمين را لمس کردم تا اينکه دستم به سجاده ام خورد و به محض تماس دستم با آن، صدا قطع شد. با تعجب پرسيدم: سجاده! تو بودی که می ناليدی؟

گفت: بله.

گفتم: چرا؟

جواب داد: تشنگی تو را بيدار کرد، آب نوشيدی و سيراب شدی من نيز تشنه ام ولی کسی نيست که سيرابم کند.

گفتم: آيا می خواهی که يک ليوان آب را هم برای تو بياورم؟

گفت: نه، اين آب، آبی نيست که مرا سيراب می کند بلکه اشک چشم عابدان تواب سيرابم می کند.

پرسيدم: من اين نوع بخصوص را از کجا برايت بياورم؟

جواب داد: من هم برای همين می گريم. بنابراين ای بنده خدا! بر خيز و در اين ظلمت و تاريکی شب دو رکعت نماز بخوان تا ظلمت و سياهی قبر برايت نورانی شود که همانا جزايی که به هر کس می دهند از جنس عملی است که او انجام داده، برخيز که به نماز صبح چيزی نمانده.

گفتم: ای سجاده! مرا به حال خودم بگذار و با من کاری نداشته باش.

گفت:ای بنده خدا! برای نماز صبح برخيز، نماز صبح مايه حيات قلب و روح است و الآن است که مؤذن بگويد: (( اَلصَلاةُ خَيرٌ مِنَ النَومِ، اَلصَلاةُ خَيرٌ مِنَ النَومِ )).

چگونه است که تو به ندای دنيا هر روز و شب پاسخ می دهی ولی ندای پروردگار عزيز و قهار را بی پاسخ می گذاری؟

با دلتنگی گفتم: دست از سرم بر دار، تو که مرا می بينی هر روز اول صبح می روم و آخر شب خسته و کوفته به منزل باز می گردم.

سجاده گفت: آيا تو می خواهی که برای دنيايت بيشتر از آخرتت مايه بگذاری؟

با ناراحتی گفتم: ساکت، حرف نزن، من می خواهم بخوابم.

سجاده مدتی سکوت کرد و سپس با صدايی غمگين گفت: افسوس، کجاييد ای مردان سحرخيز!!

مگر تو فرمايش رسول اکرم صلي الله عليه و سلم را نشنيده ای که فرمود: (( هر آنکه قبل از طلوع و قبل از غروب خورشيد، نمازش را بخواند( يعنی نمازهای صبح و عصر ) هرگز به آتش دوزخ گرفتار نخواهد شد )) و نيز فرموده: (( آنان را که در تاريکی بسوی مساجد روان هستند به نور الهی در روز قيامت بشارت دهيد )) همانگونه که فرموده: (( نمازی سنگينتر و مشکل تر از دو نماز صبح و عشاء بر منافقين وجود ندارد، و اگر چنانچه ثوابی را که در اين دو نماز وجود دارد می دانستند بصورت سينه خيز هم که باشد بسوی مساجد برای ادای آنها می آمدند )) بنده خدا! بر خيز.

گفتم: از فردا انشاء الله شروع خواهم کرد. اما امروز راحتم بگذار که خسته ام و می خواهم بخوابم.

سجاده با حسرت گفت: آنکه ثواب اعمال را درک نمی کند هميشه انجام کار نيک برايش سنگين است. سپس گفت: بزودی در قبرت هر چقدر که بخواهی می خوابی و آن موقع است که بياد کلام و نصيحت من خواهی افتاد. سپس زير لب زمزمه ای کرد: ای آنکه فردا را برای توبه ات بر گزيده ای و خيال می کنی که يقيناً به فردا خواهی رسيد! ايام عمر تو چند روزي بيش نيست و شايد هم همين امروز آخرين روز تو باشد.



:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 63
|
تعداد امتیازدهندگان : 22
|
مجموع امتیاز : 22
تاریخ انتشار : سه شنبه 28 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

اسلام اولین کسی است که فریاد حقوق بشر را سر میدهد و بر ضرورت حمایت آن تأکید می‌کند و هر کس که شریعت اسلامی را بررسی کند می‌فهمد که اسلام اهدافی دارد که در حمایت از زندگی انسان، دین، عقل، مال و خانوادة او تحقق می‌یابد. تاریخ اسلامی،موضع‌گیری قاطع و سرنوشت ساز خلیفة دوم عمر بن خطاب را نسبت به زیر پا گذاشتن حقوق بشر ثبت کرده است آنجا که می‌گوید :« متی استعبدتم الناس و قدوَ لَدتْهم امهاتُهم أحراراً؟» (از کی، مردم را به بردگی گرفته‌اید حال آنکه مادرهایشان آنان را آزاد به دنیا آورده‌اند.

-    حقوق بشر، در اسلام بر دو اصل اساسی بنا می‌شود :1- اصل مساوات بین تمام انسانها 2- اصل آزادی بشر. اسلام، اصل مساوات را نیز بر دو قاعدة استوار بنا می‌کند : وحدت اصل بشر و گرامی بودن تمام بشر، اسلام از وحدت اصل بشر،تعبیر می‌کند به اینکه خداوند همة انسانها را از یک نفس واحده آفریده است، پس تمام انسانها در یک خانوادة بزرگ انسانی برادر یکدیگرند که در آن، مجالی برای اختلاف طبقاتی وجود ندارد. و اختلافات بین انسانها با جوهر انسانی که نزد همه یکی است اصطکاک پیدا نمی‌کند. بنابراین، این اختلافات همچنانکه قرآن اشاره می کند:

((یا ایها الناسُ إنا خلقناکم من ذکرٍ  و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائلَ لتعارفوا إن اکرمکم عند الله اتقاکم))الحجرات / 13

ای مردم ما شما را از زن و مردی آفریدیم و شما را تیره تیره و قبیله و قبیله نمودیم تا یکدیگر را بشناسید. گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است. قاعدة دوم مساوات، گرامی بودن تمام بشر است. قرآن می‌فرماید :

و لقد کرمنا بنی آدمالإسراء / 70

ما آدمیزدگان را گرامی داشته‌ایم.

خداوند به سبب کرامتی که انسان دارد، او را در زمین خلیفة خود قرار داد. و ملائکه را به سجده بردن در برابر او وادار کرد و او را سرور هستی نمود و آسمان و زمین را رام او کرد. بدینوسیله خداوند، منزلت و جایگاه والائی را در بین تمام مخلوقات، به انسان اختصاص داده است و این کرامت را بدون استثناء به تمام انسانها بخشیده است تا حصاری باشد برای حمایت تمام افراد بشر. هیچ امتیازی بین فقیر ‌و ثروتمند و حاکم و محکوم وجود ندارد و همه نزد خدا، نزد قانون و در حقوق عمومی مساوی هستند.

اصل دوم که حقوق بشر، روی آن، بنا شده، اصل آزادی است. خداوند انسان را موجودی مکلف و مسئول آبادانی زمین و بنیانگذاری تمدن انسانی قرار داده است و هیچ مسئولیتی بدون آزادی، حتی در قضیة ایمان و کفر که خداوند آن را به خواست انسان مرتبط کرده است، وجود ندارد.

((فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر)) الکهف / 29.

و به این ترتیب، آزادی، تمام آزادیهای انسان را دینی باشد یا سیاسی یا فکری یا مدنی در بر می‌گیرد.

سلطه و داوری در تعالیم اسلامی باید براساس عدل و شورا اقامه شود. خداوند در قرآن، مردم را به عدل و تطبیق آن ملزم کرده است و می‌فرماید :

((إن الله یأمر بالعدل و إحسان)) النحل / 90.

خداوند به عدل و نیکی دستور می‌دهد.

((و إذا احکمتم بین الناس أن تحکموا با العدل)) النساء / 58.

هنگامی که در بین مردم به داوری نشستید، اینکه دادگرانه داوری کنید. آیات در این مورد، فراوان است که بیان می‌کنند شوری در اسلام یک اصل اساسی و ضروری است. پیامبر با اصحابش مشورت می‌کرد و به رأی اکثریت عمل می‌نمود هر چند مخالف رأی خودش باشد. بارزترین مثال، خارج شدن مسلمانان از مدینه برای جنگ احد است که پیامبر نظرش بر عدم خروج بود اما اکثریت، نظرشان خلاف این بود پس به رأی آنان عمل کرد و از مدینه خارج شد که سرانجام، شکست  از آنِ مسلمانان گردید ولی با وجود این، قرآن بر ضرورت شوری تأکید کرد و خطاب به پیامبر فرمود :

فاعْفُ عنهم و استغفرْ لهم و شاوِرْ هم فی الأمرِآل‌عمران / 159

پس از آنان در گذر و برایشان طلب آمرزش و در کارها با آنان مشورت و رایزنی کن.

اسلام، مطابق با مصلحت عمومی، مسلمانان را در انتخاب شکل شوری و کیفیت آن آزاد گذاشته است. اگر مصلحت مقتضی باشد که شوری به شکلی صورت گیرد که اکنون در دنیا معمول است، اسلام اعتراضی ندارد. مهم این است که شوری مطابق با اوضاع و احوال هر عصر و زمان و بر حسب تحولات اقلیمی و بین‌المللی، انعطاف‌پذیر باشد. از این رو روشن می‌شود که تا چه اندازه اسلام بر حقوق بشر و حمایت آن و تطبیق سلیم اصل شوری یا دموکراسی به مفهوم جدید، حریص است.

اسلام، زمینه را برای تعدد آراء فراهم کرده و اجتهاد را حتی در مسائل دینی مباح نموده است، مادامیکه در مجتهد شروط اجتهاد موجود باشد و برای مجتهد که اجتهاد کند و به خطا برود یک اجر و اگر اصابت کند دو اجر در نظر گرفته است. کسی که مذاهب معروف فقه اسلامی را بررسی کند به اختلاف دیدگاهها در بسیاری از مسائل فقهی برخورد می‌کند و کسی نگفته این اختلاف آراء ممنوع است. بنابراین می‌بینیم که اسلام به مخالف اجازه داده است که دیدگاه خود را بدون نگرانی ابراز کند مادامیکه اهداف همگی خیر و صلاح جامعه و حفظ امنیت و آسایش آن باشد.

  



:: بازدید از این مطلب : 190
|
امتیاز مطلب : 58
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 در قرآن قاعدة اساسی و صریح نسبت به آزادی در انتخاب دین وجود دارد که می‌فرماید : :

«لا اکراه فی الدین»البقره / 256.

در دین هیچ اجباری نیست. به همین سبب، اسلام ایمان و عدم ایمان را از اموری قرار داده است که ارتباط اساسی به خواست خود انسان و میل و رضایت درونی او دارد.

«من شاءَ فلیؤ مِنْ و من شاءَ فلیکفرْ»الکهف 29.

هر کس می‌خواهد ایمان بیاورد و هر کس می‌خواهد کافر شود.

قرآن، پیامبر (ص) را به این حقیقت متوجه ساخته است و بیان کرده که بر تو فقط تبلیغ دعوت واجب است و تو نمی‌توانی مردم را به گرویدن به اسلام اجبار کنید.

«افأنت تُکرهُ الناسَ حتی یکونوا مؤمنینَ» یونس / 99.

(ای پیامبر) تو می‌خواهی مردمان را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟ (این کار از دست تو ساخته نیست)

« لست علیهم بمسیطر»  الغاشیه / 22.

تو بر آنان چیره و مسلط نیستی.

« فان اعرضوا فَما أرسلناکَ علیهم حفیظاً إنْ علیک إلّا البلاغ» الشوری / 48

( اگر مشرکان از پذیرش دعوت تو) روی گردان شدند (باک مدار و غمگین مشو چرا که ما تو را به عنوان مراقب و مواظب ایشان نفرستاده‌ایم. بر تو پیام باشد و بس. )

از آیات فوق روشن می‌شود که کتاب مقدس مسلمین، اجبار گرویدن به اسلام را با قاطعیت و بدون چون و چرا رد کرده است.

اسلام برای دعوت به دین و نشر آن خط مشی مشخص کرده که تبعیت از آن را بر کلیة مسلمین فرض نموده است. این خط مشی قرآنی از پیروان خود می‌خواهد که براساس حکمت، اندرز زیبا، و گفتار نیک مردمان را به دین اسلام فرا خوانند.

« أدعُ إلی سبیلِ ربک بالحکمهِ و الموعظه الحسنه و جاد لهم بالتی هی أحسن» النحل / 125.

ای پیامبر) مردمان را با سخنان استوار و به جا و اندرزهای نیکو و زیبا به راه پروردگارت فراخوان و با ایشان با شیوة هر چه نیکوتر گفتگو کن. )

« و قولوا للناس حسناً» البقره / 83

به مردم نیک بگویید.

بیش از صد و بیست آیه در قرآن کریم بیان می‌کنند که اسلام براساس رضایت قلبی و آموزش محض انتشار یافته است و بعد از عرضه شدن اسلام بر مردم، آنها به حال خود رها شده‌اند تا در پذیرش و رد آن، کاملاً آزاد باشند. و بعد از فتح مکه، پیامبر (ص) اهل مکه را به حال خود رها کرد و فرمود : «اذهبوا فأنتم الطلقاء»  بروید، شما آزادید و بعد از پیروزی سرنوشت ساز بر آنان، کسی را به اسلام مجبور نکرد.

اتفاق نیفتاده که مسلمانان حتی یک نفر مسیحی یا یهودی را به اسلام مجبور کرده باشند. از این رو، خلیفة دوم عمر بن بن خطاب به مسیحیهای ساکن بیت المقدس امان داد و گفت : ( زندگی،    مسیحیها، کلیساها و صلیبهای آنان در امان هستند به هیچ کس به سبب دینش ضرر نمی‌رسد و بر انجام کاری ناگزیر نمی‌گردد. همچنانکه پیامبر (ص) در اولین قانون مدینه،بعد از هجرت، قید کرد که یهودیها و مسلمانان با هم جامعة مدینه را تشکیل می‌دهند. و به حق آنان در ماندن بر دینشان، اعتراف کرد.

خانم خاورشناس آلمانی زیجرید هونکه در کتاب خود، ( الله مختلف تماماً)  مقوله‌ی انتشار اسلام با شمشیر را رد می‌کند و می‌گوید : مهربانی و گذشت عربی نقش سر نوشت سازی در انتشار اسلام داشته است. و این، کاملاً بر خلاف پنداری است که می‌گوید : اسلام با آتش و شمشیر منتشر شده است. این پندار، تبدیل به یک مسألة مغلطه آمیز خشک، علیه اسلام شده است و در ادامه می‌گوید : پیروان ادیان دیگر، مسیحیها یهودیها، صائبین و بت‌پرستها - خودشان بر گرویدن به اسلام اصرار کرده‌اند.

و این، مشهور است که لشکریان اسلام هرگز به جنوب آسیا یا غرب آفریقا نرفته‌اند بلکه اسلام در آنجا از طریق بازرگانان مسلمان منتشر شده است. بعد از آنکه مردم از آنان رفتار نیک، اخلاق زیبا و برخورد درست می‌دیدند، جذب آنان می‌شدند و با رضایت کامل دین اسلام را می‌پذیرفتند.

 



:: بازدید از این مطلب : 178
|
امتیاز مطلب : 52
|
تعداد امتیازدهندگان : 20
|
مجموع امتیاز : 20
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 قبل از بحث درباره ي اين نظريه و موضع اسلام درمورد آن مي خواهيم اندکي با شخصيت صاحب اين نظريه آشنا شويم. نام و مشخصات وي آقاي: (چارلز رابرت داروين) متولد سال 1809ميلادي، و متوفي سال 1882ميلادي است. براساس آنچه در دائرة المعارف آسان بيان گرديده: وي دانشمند علوم طبيعي اهل انگلستان بود که درس پزشکي را در ادنبره فراگرفت ... سپس در علم تاريخ طبيعي تخصصش را گرفت. داروين دركتاب خود با عنوان (اصل انواع موجودات) 1859م. اساس نظريه ي خويش و دلايل آن را به شيوه اي نادر و عالي بنيان نهاد، به همان شيوه که نظريه ي اصل تپه هاي مرجاني را ارائه نموده و بسياري آن را پذيرفته بودند. از ديگر کارهاي وي: (اصل و ريشه ي انسان و انتخاب بر اساس جنس ) سال 1871م، و (تنوع نباتات و جانوران تحت استئناس) در سال 1867م.

 

ليکن نظريه ي داروين بر تعدادي از امور استوار است، از قبيل:
انسان چيزي جز يکي از انواع حيوانات نيست که از طريق  پيدايش و پيشرفت پديد آمده است و به علت مشابهت وي با ميمون ها است ممکن است هر دو از اصل واحدي مشتق شده باشند.
داروين مراحل تکوين و چگونگي پايان پذيرفتن آن را در چند نکته تشريح مي نمايد، از جمله ي مهم ترين آن ها:
(انتخاب طبيعي) عوامل نابودي باعث انقراض و از ميان رفتن موجودات ضعيف و ناتوان و باقي ماندن موجودات قوي تر مي گردد. ديگري به نام قانون (بقاء شايسته ترين ها) خوانده مي شود که موجود قوي تر و سالمي که مانده است صفات نيرومندي خود را براي اولاد خود به جا مي گذارد و اين صفات قوي تر به مرور زمان باعث تکوين صفات جديدي در موجود مي شوند که همان (تکامل) است که موجود با صفات مذکور به موجودي برتر ارتقاء مي يابد و به اين ترتيب تکامل ادامه پيدا مي کند و آن را (ارتقاء يا تکامل) مي نامند.

 
البته دانشمندان زيادي آن را مردود دانسته و تکذيب کرده اند: دكتر (سوريال) در كتاب خود با نام "تصدع مذهب دارون" عنوان مي کند: "حلقه هاي مفقود بين طبقات موجودات زنده ناقص مي باشد، و اين نقص صرفاً بين انسان و ديگر موجودات ديده نمي شود. بدين نحو که حلقه هايي مابين موجودات اوليه ي تک سلولي و حيوانات چندسلولي و نيز بين بي مهرگان و مهره داران، بين حيوانات مهره دار و و ماهي ها و حيوانات و دوزيستان و نيز بين آن ها و حشرات وپرندگان و بين چهارپايان و آدميان يافت نمي شود. که آن ها را براساس ترتيب پيدايش آن ها در طول دوران هاي زيست شناختي برشمرده ام."

بسياري از دانشمندان طبيعي دان از جمله دالاس به رد اين نظريه دست زده اند، چنانچه به طور مختصر ابراز مي دارد: "تکامل بواسطه ي انتخاب طبيعي در مورد انسان صدق نمي کند و چاره اي نيست جز آنکه معتقد به خلقت جداگانه و مستقيم وي باشيم."

همچنين استاد فرخو مي گويد: از واقعيت ها چنين برمي آيد که تفاوت هاي موجود بين انسان و ميمون ها به قدري زياد است که نمي توان به اين مطلب باور داشت که انسان از نژاد ميمون ها و يا ديگر حيوانات باشد و گفتن اين مسأله نيز درست نيست."

دانشمند ديگر ميگرت مي باشد که پس از بررسي حقايق فراوان درباره ي موجودات زنده به اين نتيجه مي رسد که: "نمي توان مذهب و رويکرد داروين را مورد تأييد قرار داد چون نظريه اي کودکانه است."

جايي ديگر هكسلي دوست داروين اينگونه نظر خويش را بيان مي دارد: "باتوجه به شواهدي که در دست ما موجود ي باشد به هيچ عنوان به اثبات نرسيده است که هيچ گياه يا حيواني با انتخاب طبيعي يا انتخاب مصنوعي تکامل يافته باشد."
همچنين بسياري از دانشمندان ديگر که براي رعايت اختصار از بيان نظرياتشان صرف نظر نموديم.

 

گذشته از اين ها، گفته هاي داروين تنها يک نظريه است و يک حقيقت يا قانون علمي نيست. يعني مي توان آن را پذيرفت و يا رد کرد. با اين وجود واقعيت هاي موجود که در برابر ديدگان همه قرار دارد نيز آن را تأييد نمي کند و درصورت حقيقت داشتن اين نظريه حتماً بايد شاهد حيوانات و انسان هاي بسياري مي بوديم که تنها از طريق تکامل پديد مي آمدند و نه از طريق توليد مثل.
همچنانکه توانايي انطباق با محيط که در بعضي از جانداران، به عنوان مثال در... 



:: بازدید از این مطلب : 165
|
امتیاز مطلب : 33
|
تعداد امتیازدهندگان : 15
|
مجموع امتیاز : 15
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : عبدالله

 کارایل (مورخ و اندیشمند معروف انگلیس): اگر یکبار به این کتاب مقدس نظر افکنیم حقایق برجسته و خصایص اسرار وجود، طوری در مضامین و جوهرة آن پرورش یافته که عظمت و حقیقت قرآن به خوبی از آنها نمایان میگردد و این خود مزیت بزرگی است که فقط برای قرآن اختصاص یافته و در هیچ کتاب علمی، سیاسی و اقتصادی دیگردیده نمیشود.

گوته (فیلسوف وشاعربزرگ آلمانی): قرآن اثری است که (احیاناً)به واسطه سنگینی عبارات، خواننده در ابتدا رمیده میشود و سپس مفتون جاذبه آن میگردد و بالآخره بی اختیار شیفته زیبائی های متعدد آن میشود.

سنایش: بی گمان قرآن همان قانون کامل و همگانی است که باطل نه از رو به رو، و نه از پشت سر به هیچ وجه نمیتواند در آن راه یابد. این کتاب شایسته و بایسته هر زمان و مکان است. اگر مسلمانها چنانچه سزاوار است به آن متمسک شوند و به تعالیم و احکامش عمل کنند، آقای عموم اقوام و ملل خواهند شد، همچنانکه در گذشته بودند..

راکستون اسکاتلندی: سالیان دراز در جستجوی حقیقت بودم تا اینکه حقیقت را دراسلام یافتم. پس قرآن عظیم را دیدم و شروع به مطالعه آن نمودم تمام سوالاتم را این کتاب جواب گفت. قرآن ابهت و ترس را در انسان الهام میکند و در عین حال ثابت می نمايد که هر چه میگوید حقیقت است..

هربرت جرج ونو: مهمترین کتاب دنیا قرآن است. چون تاثیری که این کتاب آسمانی در دنیاکرده، نظیر آنرا هیچ کتابی نداشته است. قرآن کتاب علمی، دینی، اجتماعی، اخلاقی و تاریخی است و برای همیشه مقررات و قوانین و احکام آن با اصول قانونی امروز هماهنگ است..

گلادستون: گلادستون سیاستمدار انگلیسی قرآن را به مجلس عوام برد و گفت: «تا این کتاب الهی باشد، سیادت و برتری انگلیستان در ممالک اسلامی محال است.»



:: بازدید از این مطلب : 173
|
امتیاز مطلب : 48
|
تعداد امتیازدهندگان : 18
|
مجموع امتیاز : 18
تاریخ انتشار : 19 دی 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد